کتابخانه‌ای در ایالت بیهار هند که ۱۱۳ سال قدمت داشت، ماه گذشته در جریان یکی از جشن‌های مذهبی هندوها به آتش کشیده شد. امروز از این کتابخانه چیزی نمانده است جز دیوارهای آغشته به خاکستر، بقایای مبلمان و وسایل نابودشده و صفحات پاره‌پاره کتاب‌های سوخته.

کتابخانه‌ای با بیش از 113 سال قدمت به آتش کشیده شد

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتابخانه با بیش از ۴۵۰۰ کتاب، از جمله متن‌های باستانی و قرآن که مشمول نمونه‌هایی فاخر از خوش‌نویسی نیز می‌شد، بخشی از مدرسه اسلامی «عزیزه» [library at Madrassa Azizia] در شهر بیهار شریق واقع در ایالت بیهار بود و ۳۱ مارس، گروهی اوباش وابسته به هندوهای افراطی آن را به آتش کشیدند. از جمله کتاب‌های سوخته، قرآن‌ها و کتاب‌های مختلف «حدیث» بودند که بسیاری از آن‌ها بیش از ۱۰۰ سال قدمت داشتند.

کتابخانه‌ای با بیش از 113 سال قدمت به آتش کشیده شد

این حرکت همزمان با جشن «رام ناوامی» هندوها صورت گرفت. مهاجمانی که به کتابخانه حمله کردند، به باتوم، سنگ و بمب‌های دستی بنزینی مجهز بودند.

کتابخانه‌ای با بیش از 113 سال قدمت به آتش کشیده شد

خبرنگار تلویزیون «الجزیره» هم حدود دو هفته پیش به بیهار شریف رفته بود و در مورد این کتابخانه و حمله به آن گزارش داده بود. شاهدان محلی به این تلویزیون گفتند مهاجمان حدود ۱۰۰۰ نفر بودند. موهان بهادر، نگهبان مدرسه، گفت مهاجمان شعار «جای شری رام» فریاد می‌زدند؛ شعاری مذهبی که گروه‌های هندو معمولا هنگام حمله به اقلیت‌های مسلمان و مسیحی هند سر می‌دهند.

کتابخانه‌ای با بیش از 113 سال قدمت به آتش کشیده شد

این حادثه در ماه رمضان رخ داد. برخی از مسجدهای دیگر محل نیز در همین روز هدف حمله قرار گرفتند.

................ هر روز با کتاب ................

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...