ترجمه فیلمنامه «بیگانه» نوشته والتر هیل و دیوید گیلر توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، بیگانه، نخستین و شاید معروف‌ترین فیلم از مجموعه‌ای با همین نام است که در سال ۱۹۷۹ میلادی توسط ریدلی اسکات کارگردانی انگلیسی شناخته‌شده هالیوود (گلادیاتور، فتح بهشت، بلید رانر، گنگستر آمریکایی و ...) ساخته شد. این‌فیلم در سال ۲۰۰۸ توسط بنیاد فیلم آمریکا به‌عنوان هفتمین فیلم برتر ژانر علمی‌تخیلی اعلام شد. نشریه امپایر هم از آن به‌عنوان سی‌وسومین فیلم برتر تمام اعصار یاد کرده است.

داستان فیلمنامه پیش رو به‌ این‌ترتیب است که سفینه‌ فضایی و باریِ نوسترومو در راه بازگشت به زمین پیغامی با مضمون نامعلوم از فرستنده‌ای ناشناس دریافت می‌کند؛ پیغامی که در کنار سیاست‌های کمپانی صاحب سفینه مبنی بر لزوم کمک‌رسانی به امدادطلبان بالقوه، رایانه‌ مرکزیِ سفینه را ناچار می‌کند خدمه‌ هفت‌نفره‌اش را از خواب مصنوعی بیدار کند و برای تجسس به سیارکی که پیغام از آن ارسال شده است بفرستد. پس از فرود بر سیارک، مشخص می‌شود که مضمون پیغام نه تقاضای کمک، که هشدار است، اما دیگر برای جبران اشتباه دیر شده است...

جمله‌ای که برای تبلیغ فیلمنامه «بیگانه» از آن استفاده شده، عبارت است از: «در فضا، هیچ فریادی به گوش فریادرس نمی‌رسد.»

ترجمه فیلمنامه «بیگانه» با ۱۹۲ صفحه و قیمت ۲۷ هزار تومان منتشر شده است.

هنر |
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...