«آلن کلاود سولزر» نویسنده سوییسی پنجشنبه شب در شهرداری شهر کالسروهه آلمان جایزه ادبی «هرمان هسه » به ارزش 15 هزار یورو را دریافت کرد.

به گزارش ایبنا به نقل از خبرگزاری آلمان، «کلاود» که در سال 1953 در شهر بازل متولد شده، این جایزه را به خاطر نگارش رمان «ساعات شخصی» از آن خود کرد. به عقیده هیات داوران ،در این رمان این نویسنده خود را به عنوان یک سبک‌شناس ظریف و یک روان‌شناس همدل نشان داده است.

هیات داوران جایزه تشویقی 5 هزار یورویی خود را نیز برای نگارش دیوان شعر «چشم زیبای بیننده» به «کریستوفر فریکه» اهدا کرد. این نویسنده در سال 1978 در شهر ویسبادن متولد شده است.

جایزه ادبی «هرمان هسه» که از معتبرترین جوایز ادبیات آلمانی است ،از سال 1957 اهدا می‌شود و یک بنیاد ادبی با همین نام واقع در شهر کالسروهه مسئول آن است. جایزه تشویقی هیات داوران نیز از سال 1977 راه‌اندازی شده است.

از برندگان پیشین جایزه «هرمان هسه» می‌توان به «مارتین والسر»، «آدولف موشگ» و«هانس الریخ ترایچل» اشاره کرد.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...