ایستگاه راه‌آهن «کینگز کراس لندن» محل برگزاری جشن طرفداران دو آتیشه مجموعه رمان‌های تخیلی «هری پاتر» شد.

هری پاتر و سنگ جادو» [harry potter and the philosopher's stone]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، علاقه‌مندان مجموعه داستان‌های «هری پاتر»، بیست و پنجمین سالگرد انتشار «هری پاتر و سنگ جادو» [harry potter and the philosopher's stone] نخستین جلد از این مجموعه داستان‌ها را در «ایستگاه راه‌آهن کینگز کراس لندن» جشن گرفتند.

در کتاب «هری پاتر و سنگ جادو» متوجه می‌شویم که دانش‌آموزان مدرسه «هاگوارتز» برای رسیدن به این مدرسه باید از سکوی نه و سه چهارم در ایستگاه راه‌آهن «کینگز کراس»‌ استفاده کنند. البته دانش‌آموزان باید با عبور از وسط یک دیوار مشخص در ایستگاه راه‌آهن «کینگز کراس»‌ می‌توانند وارد سکوی نه و سه ‌چهارم شوند و این کار برای افراد عادی امکان‌پذیر نیست.

تصاویری ببینید از جشن طرفداران «هری پاتر»‌ در سکوی ¾۹ :

جشن طرفداران «هری پاتر»‌ در سکوی ¾۹ :

جشن طرفداران «هری پاتر»‌ در سکوی ¾۹ :

جشن طرفداران «هری پاتر»‌ در سکوی ¾۹ :

جشن طرفداران «هری پاتر»‌ در سکوی ¾۹ :

جشن طرفداران «هری پاتر»‌ در سکوی ¾۹ :

جشن طرفداران «هری پاتر»‌ در سکوی ¾۹ :

جشن طرفداران «هری پاتر»‌ در سکوی ¾۹ :

تصویر «هری پاتر» در مقابل قطار سریع‌السیر «هاگوارتز»‌، قطاری که او را به مدرسه جادو منتقل می‌کرد، یکی از مشهورترین جلدهای کتاب در ادبیات کودک محسوب می‌شود. تصویرگری جلد این کتاب را توماس تیلور را انجام داده است؛ البته این کتاب، نخستین تجربه او بود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...