کتاب «چگونه به استقبال ملال برویم» [How to be bored] نوشته ایوا هافمن [Eva Hoffman] با ترجمه سما قرایی توسط نشر هنوز به چاپ سوم رسید.

چگونه به استقبال ملال برویم» [How to be bored] نوشته ایوا هافمن [Eva Hoffman]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۱۷ منتشر شده است.

ایوا هافمن نویسنده این‌کتاب، یک چهره آکادمیک و دانشگاهی است که مدتی سردبیر ارشد نیویورک‌تایمز بوده و در برهه‌ای هم اجرای برنامه‌های را در شبکه بی‌بی‌سی‌ به عهده داشته است. او کتاب‌های «گمشده در ترجمه»، «اشتتل» و «زمان» و دو رمان «راز» و «روشنایی‌ها» را در کارنامه دارد. هافمن «چگونه به استقبال ملال برویم» را با توافق با آلن دوباتن موسسه مدرسه زندگی در لندن و مجوز انتشارات مک‌میلان نوشته و منتشر کرده است.

مولف کتاب پیش‌رو می‌گوید این‌اثر درباره مشکلی است که چون زیاد شایع است تا حدی به چشم نمی‌آید. این‌مشکل هم از این‌قرار است: مشغولیت مفرط و برنامه‌های زمانی در هم و شلوغ و تاثیرشان بر زندگی روحی و عاطفی. غیر از این‌مساله، کتاب «چگونه به استقبال ملال برویم» تلاش دارد به مخاطبش بگوید برای آن‌که پربارتر زندگی کند، چه‌طور با چنین‌مشکلاتی روبرو شده و حل‌شان کند.

هافمن در این‌کتاب از نیاز به پرورش کنجکاوی و خودشناسی دفاع می‌کند؛ همین‌طور از این‌که چه‌طور از لحظات بی‌کاری و معاشرت لذت ببریم. او بر اساس اصول روانکاوی، عصب‌شناسی و ادبیات به این‌نتیجه می‌رسد که باید خواسته‌ها و اهداف‌مان را بشناسیم، ذخایر درونی‌مان را تجدید کنیم و بیش از پیش با زندگی پیوند برقرار کنیم تا تجربیات‌مان عمق و معنا پیدا کنند.

کتاب اصلی ۳ بخش اصلی دارد که ۱۰ فصل را در خود جا داده‌اند. بخش اول با عنوان «یک: مساله» فصول اول و دوم را شامل می‌شود که به این‌ترتیب‌اند: «بیش‌فعالی و ملالت‌های آن» و «ایرادهای انتخاب».

دومین‌بخش کتاب «دو: تفریح» نام دارد که فصول سوم تا هفتم را شامل می‌شود. این‌فصول هم به‌ترتیب عبارت‌اند از: «بطالت»، «خودکاوی»، «کاوشی خیالپردازانه»، «تمرکز توام با تعمق» و «انتخاب از درون».

فصول هشتم تا دهم کتاب با عناوین «کار»، «روابط» و «بازی خلاقانه» هم در سومین‌بخش کتاب با عنوان «سه: التزام» قرار دارند.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

جستارنویس انگلیسی قرن نوزدهم، والتر پیتر، گفته «همه شاخه‌های هنری در سودای این هستند که به جایگاه موسیقی برسند»؛ و موسیقی هنری است که مستقیم‌تر از تمام هنرهای دیگر حالات درونی ما را بیان می‌کند و بر این حالات تاثیر می‌گذارد. موسیقی همچنین هنری است که در زمان واقعی روی می‌دهد، برخلاف کتاب که می‌توانیم هر روز برداریم و بخوانیم و بعد کنار بگذاریم و بعد روزهای بعد هم همین کار را تکرار کنیم؛ و موسیقی، آن‌زمان که به آن گوش می‌دهیم، هم‌زمان ما را شکل می‌دهد و هم سرعت و ضرب‌آهنگ درونی‌مان را. نمی‌توان سرعت موسیقی شنیدن را به زور بیشتر کرد (مثلا آن‌طور که گاه کتابی را سریع‌تر از حالت معمول می‌خوانیم)؛ اگر بخواهیم صفحه‌ای قدیمی را با سرعتی دوبرابر حالت اصلی‌اش پخش کنیم، جیر جیر گوش‌خراشی می‌شنویم. زمان ماده اصلی موسیقی و بخشی از معنای آن است؛ و برای این‌که به قطعه‌ای موسیقایی گوش کنیم، نه‌تنها باید بخشی از زمان‌مان را وقفش کنیم، بلکه باید کاملا تسلیم الگوی ضرب و ریتم و شکل خاصی که به زمان می‌بخشد شویم. البته این‌جا بیشتر منظورم موسیقی کلاسیک است. دیگر انواع موسیقی هم البته ممکن است فوق‌العاده روح‌بخش، شهوت‌انگیز و هیجان‌آور باشند. اما آثار گنجینه کلاسیک است که ما را از برهه‌های گسترده زمانی عبور می‌دهند و آن تجربه تعمقِ بی‌کلام، اما ژرف، را فراهم می‌سازند.

چاپ سوم این‌کتاب با ۱۷۶ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۲۰ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...