"ساحره پورتوبلو" تازه‌ترین رمان "پائولو کوئیلو" با ترجمه آرش حجازی منتشر شد.

آتنا شخصیت اصلی داستان "ساحره پورتوبلو" است. یتیمی که مادر کولی‌اش او را در ترانسیلوانی سر راه گذاشت؛ کودکی که زن و شوهری لبنانی، او را به فرزندی پذیرفتند و به بیروت بردند...

آتنا ازواج می‌کند، بچه‌دار می‌شود و بعد فشارهای اقتصادی و خانوادگی، منجر به جدایی او از همسرش می‌شود. اما حالا که خودش مادر شده، دچار وسواس فکری است و مدام به زنی می‌اندیشد که خودش را به دنیا آورد.

سرانجام برای کشف دلیل اینکه یک مادر چطور می‌تواند فرزندش را سر راه بگذارد، به رومانی می‌رود تا مادر خونی‌ش را در میان کولی‌های ترانسیلوانی پیدا کند. اما سفر، هرگز انسان را فقط به مقصدی که خودش در نظر گرفته است نمی‌ساند. این سفر چیزهایی به آتنا می‌آموزد که زندگی خودش و تمامی اطرافیانش را متحول می‌کند. داستان او را کسانی می‌گویند که او را می‌شناختند، از جمله مادر خوانده‌اش، شوهر سابقش، یک کشیش، یک استاد خطاطی، زنی بازیگر، و روزنامه نگاری که بر روی خون آشام‌ها تحقیق می‌کند...

به گزارش مهر، پائولو کوئیلو خالق "کیمیاگر" که فروش آثارش در جهان به بیش از 75 میلیون نسخه رسیده است، یکی از پرخواننده‌ترین نویسندگان زنده جهان است. آثار او در بیش از 150 کشور منتشر شده است.

صاحب‌نظران خواندن آثار این نویسنده برزیلی را به جهت بیان بی‌پرده مثلث موضوعی زن، شراب و عرفان نیهیلیسمی برای کودکان و نوجوانان مضر می‌دانند.

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...