محمود فلکی ـ نویسنده و منتقد ـ کتابی با عنوان "بیگانگی کافکا و تاثیر کافکا بر ادبیات فارسی" به رشته تحریر در آورده است. این کتاب به زودی راهی کتاب‌فروشی‌ها می‌شود.

مجموعه مقالات، تحلیل‌ها و تحقیق‌های محمود فلکی در مورد شخصیت فرانتس کافکا (نویسنده چک) و تاثیر او بر ادبیات فارسی راهی کتاب‌فروشی‌ها می‌شود. فلکی نام "بیگانگی کافکا و تاثیر کافکا بر ادبیات فارسی" را برای این کتاب برگزیده و آن را برای انتشار در اختیار نشر ثالث قرار داده است.

در یکی از فصل‌های این کتاب به رابطه احتمالی صادق هدایت و فرانتس کافکا پرداخته می‌شود. فلکی در این کتاب ادعا می‌کند که هدایت را نمی‌توان تحت تاثیر جهان داستان‌نویسی کافکا دانست و هیچ نشانه‌ای برای اثبات آن وجود ندارد.

فلکی می‌نویسد: «اگر به تفاوت فاحش بین درون‌مایه، فضاسازی و سبک و شیوه‌ داستان‌پردازی در آثار هدایت و کافکا، نظر داشته باشیم، می توانیم به این نتیجه برسیم که هدایت نمی‌توانسته متأثر از کافکا باشد یا کافکایی داستان بنویسد.»

به گزارش ایبنا، از این نویسنده 58 ساله تاکنون پنج مجموعه داستان، هفت مجموعه شعر و پنج کتاب در حوزه تئوری و نقد ادبی منتشر شده است. از میان آثار او می‌توان به کتاب‌هایی چون «پرواز در چاه»، «سایه‌ها»، «نگاهی به شعر نیما»، «سلوک شعر» و «پرسه در رویا» اشاره کرد. «بیگانگی کافکا و تاثیر کافکا بر ادبیات فارسی» در 174صفحه، توسط نشر ثالث راهی کتاب‌فروشی‌ها می‌شود.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...