نوشخوار گاو! | الف


روانکاوی فرویدی یعنی کاویدن روان همچون گاو که نوشخوار می‌کند انسان نیز هیجانات، گزاره‌های ذهنی و عقده‌هایش را می‌جود و می‌بلعد. دوباره بالا می‌آورد، می‌جود و می‌بلعد. انقدر چنین می‌کند تا هضم شود. بعد از فروید که نوشخوار را به بشریت آموخت و بیشتر تاکید بر جنس مذکر داشت، بزرگ بانویی به نام ملانی کلاین پیدا شد و گفت چرا انقدر تمرکز بر مردانگی؟ حالا نوبت زنان و زنانگی است.

خلاصه کتاب ماتریس ذهن» [The matrix of the mind : object relations and the psychoanalytic dialogue] توماس تامس آگدن [Thomas Ogden]

پس عقده الکترا پا به عرصه جهان گشود. سودای کلاین با این چنین خلقی پایان نیافت. او با خود اندیشید که از این زنانگی چه هویدا می‌شود؟ نوزاد! پس شروع به نظریه پردازی در مورد نوزاد کرد. پستان خوب و پستان بد. او فهمید که در مغز نوزاد شش ماهه چه می‌گذرد.

توماس آگدن [Thomas Ogden] نویسنده و روانکاوی است هفتاد و شش ساله که در سانفرانسیسکوی کالیفرنیا زندگی می‌کند. گریگوری کهن از بزرگان جامعه روانکاوی بریتانیا درباره او می‌گوید: آگدن جزو گروه حداقلی از روانکاوان است که نویسندگان خوبی هم هستند.
او پانزده اثر تالیفی دارد که ماتریس ذهن جزو اولین‌های آن است. از دیگر آثار او می‌توان به «لبه ابتدایی تجربه»، «این کار را انجام خواهد داد» و «هنر روانکاوی» اشاره کرد. برخی کتاب‌های او رمان و برخی دیگر با قلمی علمی نگاشته شده‌اند.

توماس آگدن در «ماتریس ذهن» [The matrix of the mind : object relations and the psychoanalytic dialogue] در ادامه راه فروید، کلاین، وینیکات، دیگر روانکاوان و خودش، سعی در واکاوی ماتریس ذهن انسان دارد. او همچون دیگر روانکاوان سازه‌های اصلی ذهن انسان را روابط انسانی می‌داند و از همه مهمتر روابط موضوعی، یعنی رابطه نوزاد - مادر. اگدن در کتابش دو واژه پارانویید و اسکیزویید را بارها تکرار می‌کند. فروید هم به این دو واژه خیلی علاقه مند بود و بسیار آنها را تکرار می‌کرد. بسیاری از نوشته‌های اولیه اش هم در بسط همین دو مفهوم است. پس آگدن هم در این کتاب جا پای استاد گذاشت.

در نوشته‌های روانکاو بزرگ بریتانیایی وینیکات، ابهام و تناقض گویی خیلی وجود داشت. او بر این باور بود که حقیقت نه این و نه آن است بلکه حقیقت هم این و هم آن است. به خاطر همین موضوع آگدن در کتاب خود برش‌هایی از عین سخنان وینیکات را آورده است. چنین با خود پنداشته که به حرف‌های وینیکات دست نمی‌شود زد. اگر دستش بزنی دیگر معلوم نخواهد شد چیست. هر چند وینیکات خودش بارها گفته است که عجله نکنید، با نوشته‌های من باشید و آنها را آرام آرام بجوید. بالاخره هضم خواهند شد. آقای طهماسب هم که یکی از مترجمین این کتاب است و خودش هم روانکاو مشهوری است با ترجمه دقیق و فنی اش حق کتاب را ادا نموده است. توصیه اکید من به خواننده عمومی این است که با صبر و حوصله و تامل سراغ این کتاب برود. مطمئنا دوستاران فروید، کلاین، آگدن، وینیکات و طهماسب از این اثر بسیار بهره خواهند برد. حتی روانشناسان Cbt کار رفتاری-شناختی هم اگر این کتاب را بخوانند سود خواهند برد.

کتاب با این پاراگراف آغاز می‌شود: «این کتاب کوششی است از جنس تاویل.دیدگاه‌های گوناگون روانکاوی به زبان‌های گوناگون می‌مانند. به رغم همپوشانی گستره محتوایی معنایی متون در زبان‌های گوناگون، هر زبان معنایی را می‌آفریند که نمی‌توان آن را در زبان‌های ملفوظ و مکتوب دیگر خلق کرد. تاویلگر صرفا حامل منفعل اطلاعات از کسب به دیگری نیست، بلکه پاسدار و آفریننده فعال معنا و نیز بازیابنده معنای بیگانه با آدمی است. چنین است که شخص تاویلگر حافظ غنا و پیچیدگی گفتمان انسانی است.»

و با این پاراگراف پایان می‌پذیرد: «فضای روانکاوی چارچوبی ذهنی و حاصل مشارکت بیمار و درمانگر است که در آن می‌توان معانی گوناگون را پروراند و با آنها بازی کرد. در اینجا هیچ فکری علت فکر دیگر نیست یا بر آن تاثیر مستقیم ندارد. شخص با دست زدن به تاویل، میانجی معانی است و نمادها را به هم پیوند می‌زند. معانی شخصی بر شیوه ساخت و پیونددهی نمادهای شخص اثر می‌گذارد، و به تبع آن تاویل‌های بعدی او را نیز متاثر می‌کند. این معادل هرمنوتیک رابطه علی در علوم طبیعی است. وقتی فضای روانکاوی فرو می‌پاشد، بیمار در حصار نشانه‌هایی گرفتار می‌شود که با فهم مبهمش از گریزناپذیری، آنها را به هم پیوند داده است.»

[«ماتریس ذهن» اثر تامس آگدن با ترجمه علیرضا طهماسب و مجتبی جعفری توسط نشر نو منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...