کتاب «دروغ ممنوع؛ رهایی از مخمصه و سردرگمی در زندگی» [Stop Lying: Getting Un-lost and Un-stuck in Your Life] نوشته بنت پولوگ [Bennett Pologe] با ترجمه مریم تقدیسی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

دروغ ممنوع؛ رهایی از مخمصه و سردرگمی در زندگی» [Stop Lying: Getting Un-lost and Un-stuck in Your Life] بنت پولوگ [Bennett Pologe]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۱۶ توسط انتشارات پلتفرم منتشر شده است.

بنت پولوگ روان‌شناس مقیم نیویورک است و می‌گوید این‌اثر درباره دروغ‌گویی است و منظورش از دروغ، دروغ‌های آگاهانه نیست؛ آن پسرکی که همین‌طور خرده‌های شیرینی به صورتش چسبیده و می‌گوید شیرینی‌ها را او نخورده است. همچنین منظور بنت پولوگ آن شرکت‌هایی نیستند که در نامه‌هایی که برای مشتریانشان می‌فرستند می‌گویند برای ارائه خدمات بهتر به شما، سیاستمان را تغییر می‌دهیم. منظور پولوگ از دروغ در این‌کتاب، دروغ‌های ناآگاهانه‌ای است که همه‌جا وجود دارند.

بنت پولوگ در مقدمه کتاب خود گفته طبق تحقیقاتی که ۱۲ سال پیش از نوشتن این‌کتاب در دانشگاه تورنتو انجام شده، مردم حتی طی ۳ دقیقه تعامل اجتماعی دروغ می‌گویند و تا زمانی که عملکردشان را مرور نکنند، حتی متوجه دروغ‌هایی که گفته‌اند، نمی‌شوند. او می‌گوید پس از حدود ۳۰ سال کار به این‌نتیجه رسیده که همه مشکلات زندگی در پی یک دروغ ایجاد می‌شوند. هر دروغی دروغ دیگری را به دنبال دارد و در اختلالاتی مانند اضطراب، وسواس، افسردگی، ترس‌های بی‌منطق، ناتوانی در لذت‌بردن از زندگی، بلاتکلیفی، وجود مشکل در دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن، اعتیاد به مواد مخدر، خشونت خانگی یا مشکلاتی که مردم را به سمت روان‌درمانی سوق می‌دهند، دروغ نقش مهمی ایفا می‌کند.

مولف در این‌کتاب با تشریح نمونه‌هایی که در دفتر خود با آن‌ها مواجه شده و با توجه به مثال‌های زندگی روزمره به مساله دروغ پرداخته است.

کتاب پیش‌رو ۶ فصل اصلی دارد که به‌ترتیب عبارت‌اند از: «مشکل»، «دروغگویی و علت روان‌درمانی»، «شخصیتی متولد می‌شود، و چرا»، «سیستم‌های دفاعی و نشانه‌ها»، «افشای دروغ: مقاومت و فرایند روان‌درمانی» و «درمان».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

نشانه‌ها با روش‌های دفاعی‌ای آغاز می‌شوند که در ضمیر ناخودآگاه و در سطح احساس شکل می‌گیرند؛ از این رو برای درمان هم باید به این سطح دست یافت. شناخت عقلانی اغلب کافی نیست و حتی چه‌بسا باعث انحراف مسیر درمان شود. شناخت عمیق‌تر را بینش می‌نامند، واژه‌ای که متاسفانه از مد افتاده. محور روان‌درمانی را تفاوتِ بین بینش و سایر انواع شناخت تشکیل می‌دهد.

ایوان در این فکر بود که از همسرش جدا شود. ولی قدرت تصمیم‌گیری نداشت چون فکر جدا شدن از پسر پنج‌ساله‌اش حتی در صورتی که سرپرستی را به هر دو والد می‌دادند او را از هر اقدامی بازمی‌داشت. همسرش مخالف سرپرستی مشترک یا ملاقات نبود. هر دوی آن‌ها زندگی مستقلی داشتند و قرار بود در خانه‌هایی نزدیک به هم زندگی کنند تا کودک بتواند به‌راحتی در خانه هر یک از آن‌ها اقامت داشته باشد. همسر ایوان پسرشان را برای جدایی از ایوان تحت فشار قرار نمی‌داد (والدگریزی). ایوان در چند گروه حمایتی حضور یافته بود و درباره نگرانی‌هایش با آن‌ها مشورت کرده بود؛ نگرانی از دست دادن خانواده، تنها ماندن، دلتنگی برای همسرش با وجود رابطه‌ای که به مرحله‌ای هولناک رسیده بود و از دست دادن فرزندش در درگیری‌های عاطفی‌ای که پس از آن ایجاد می‌شد. یکی از دوستانش به او گفته بود کیفیت زمانی که در آینده با پسرش سپری می‌کند، حتی اگر قرار باشد به چند روز در هفته تقلیل پیدا کند به دلیل نبود همسرش در کنارشان افزایش می‌یابد.

این‌کتاب با ۲۰۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۴۸ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...