نمايشنامه «اينسومنيا»، اثر شهرزاد آذرپور از سوی انتشارات نظام‌الملک منتشر و راهی بازار نشر شده است.

اينسومنيا شهرزاد آذرپور

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا،‌ نمایشنامه «اینسومنیا» یک درام در سبک رئالیسم جادویی است که روایتگر عشقی نافرجام به جبر تقدیر است. در این نمایشنامه تقابل انسان با موجودات اسیری یا فرازمینی در کشمکش میان جبر و اختیار به رویدادی خاص بدل شده که شاید برای اولین بار با این نگرش مواجه شویم.

«اینسومنیا» داستان انسان‌هایی است که در جبر تقدیر خویش دست و پا می‌زنند و هرچه تقلا می‌کنند به جایی نمی‌رسد. شخصیت‌های این درام همه در سلول‌هایی انفرادی از جنس شیشه مشغول تجربه کردن تکرارهای زندگی روزمره هستند. با این که احساس می‌کنند به اختیار خویش فعالیت‌ها را انجام می‌دهند، کلمه به کلمه آنچه که در تقدیرشان نوشته شده را زندگی می‌کنند.

شخصیت‌های نمایشنامه «اینسومنیا» انسان‌هایی هستند که تکرارهای زندگی آنها را ملول و افسرده کرده؛ اما دست از تکاپو برنداشته‌اند؛ گرچه تقدیر روزنه‌های امید را بر آنها بسته. آنها حرف می‌زنند تا حرف نزده باشند، سوال می‌‎پرسند تا جواب نگیرند، حرکت می‌کنند که تکان نخورند و به طور کلی فعالیتی انجام می‌دهند که در تضاد با انگیزه‌ی اصلی انجام آن فعالیت است. از این جهت نمایشنامه «اینسومنیا» از جهاتی طعنه به ابزورد نیز می‌زند.

کاراکتر‌های نمایش نمی‌دانند که چه می‌خواهند یا دست کم به یاد نمی‌آورند که چه باید بکنند. چون باید چنین باشد و تقدیر چنین خواسته است. جالب اینجاست که حتی شخصیت‌های اسیری درام که وظیفه‌ی اجرای تقدیر بر گردن آنهاست، اجازه‌ی اینکه پا از حدود خاصی فراتر بگذارند، ندارند. آنها حتی اجازه‌ی خواستن چیزی را ندارند و اگر هم گاهی موفق شوند چیزی بخواهند، رسیدن به آن مقدور نیست.

به عبارتی نمایشنامه «اینسومنیا» اجتماعی برای هیچ است. هیچ، تهی، پوچ و خالی از معنا. نمایشنامه از جهاتی به چنین مسائلی می‌پردازد و به مخاطب خود این مسئله را یادآوری می‌کند که هرچند جهان از معنا تهی‌ است اما خود ما هستیم که فضاهای تهی را با معنایی ارزشمند پر می‌کنیم و به زندگی معنا می‌بخشیم. از این جهت «اینسومنیا» بسیاری از ارزش‌های قدیمی را به چالش می‌کشد و در جست‌وجوی ایجاد یا شناخت ارزش‌های نوین است. فلسفه و تاریخ را در هم می‌کوبد تا در حد توان خویش نوری بر حقایق پنهان پشت آنها بتابد.

این درام ارتباطی خاص و چندبعدی بین عناصر خود ایجاد کرده است که بازی‌های زبانی، کلیشه‌های اغراق‌آمیز، تکرار و ترکیبات بی‌ربط یا حتی عبارات ابتکاری را به دنبال خود دارد و از زبان کاراکترهایی بیان می‌شود که معمولاً در یک فضای تراژدی-کمدی توامان اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایندِ ناخودآگاهند. «اینسومنیا» از شیوه‌های روایی کلاسیک عبور می‌کند و بعدتر آن را به سخره می‌گیرد؛ و طبعاً ته‌مایه‌ای از فضاسازی‌های سوررئال را تداعی می‌کند.

نمايشنامه «اينسومنيا»، به قلم شهرزاد آذرپور با شمارگان 500 نسخه و با قيمت 28 هزار و 500 از سوی انتشارات نظام الملک منتشر و راهی بازار نشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنر |
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...