مجموعه‌داستان «یک مهمانی زنانه» نوشته فرهاد خاکیان دهکردی توسط انتشارات آوند دانش منتشر و راهی بازار نشر شد.

یک مهمانی زنانه فرهاد خاکیان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «نقطه سر خط» است که این‌ناشر از کتاب‌های داستانی ایرانی چاپ می‌کند.

مجموعه‌داستان «یک‌مهمانی زنانه» ۱۴ داستان کوتاه را با این‌عناوین شامل می‌شود:

یک‌ مهمانی زنانه، یک‌مهمانی معمولی، جنوبگان، زنی توی این تابلو گم شده است، ببین چه سیاهیم!، بازمانده روز، گاهی می‌خواند، ایمان در ترمینال زاینده‌رود گم شده است، آن برف لعنتی واقعا آبی بود؟، سرخپوست حق داشت، بلندتر از ساقه‌های ذرت، ما را به زبان عنکبوت‌ها ترجمه کنید، چراغ همه خانه‌ها خاموش، در چشم گربه.

در قسمتی از داستان «آن برف لعنتی واقعا آبی بود؟» می‌خوانیم:

پیرمرد بقال اطلاعات هفتگی می‌خواند و چراغ‌نفتی را تا می‌شده به خودش نزدیک کرده. درست نمی‌دانم آشنایی ما چقدر عمر دارد؛ اما قدری که لازم است همدیگر را می‌شناسیم. فقط می‌داند نان و شیر می‌خواهم. در نگاهش آشنایی نمی‌خوانم. غریبگی هم نمی‌خوانم. انگار سال‌ها با آدمی شبیه به من حشر و نشر داشته. اشاره می‌کند به یخچال که نعره موتورش حجم دکان را پر کرده. همیشه پاکت شیر را تکان می‌دهم تا باورم شود، از آب سنگین‌تر است و همین مقدار سنگینی مرا زنده نگه داشته. پیرمرد صدایش را بلند می‌کند. یک‌مرتبه زنی را در لباس سبزی می‌بینم. عطر عجیبی مشامم را پر می‌کند. سرم گیج می‌رود و همه‌جا دایره‌های دوار می‌شود دور سرم به رنگ لباس زن. به گونی برنج چنگ می‌زنم. چشم که باز می‌کنم زن از در مغازه بیرون می‌رود. عرق سردی به تنم نشسته. مطمئنم می‌شناسمش. بارها دیدمش. دنبالش می‌روم.

این‌کتاب با ۱۶۲ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۹ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...