پوشش زن، مهم‌ترین مسئلۀ فرهنگی، دینی، حقوقی و امنیتی ایران در چهل سال گذشته بوده است. هیچ‌یک از آرمان‌های انسانی یا دینی(مانند عدالت، توسعه، اخلاق و معنویت، حقوق بشر، آزادی‌های مدنی، برابری فرصت‌ها و استقلال قوا) در ایران اسلامی نتوانست به جایگاهی نزدیک به حجاب و چادر دست یابد و به اندازۀ آن موضوع خطابه‌های دینی و باعث نگرانی مسئولان کشوری و لشگری، و معیار خوب و بد شود؛ چندانکه اکنون پوشش حداکثری، تنها یا مهم‌ترین توقع جمهوری اسلامی از زن مسلمان و حتی نامسلمان است و گویی برای زن وظیفه‌ای مهم‌تر و زنانه‌تر از آن نمی‌شناسد. امروز، حجاب شرعی اجباری، حتی بیش از اصل دین و انقلاب، مردم را به دو گروه موافق و مخالف تقسیم کرده‌ و آنان را در برابر هم نهاده است.

 اینکه چرا پس از انقلاب، حجاب چنین جایگاهی یافت و پرچم دین را در دست گرفت و همچنان بخشی مهم از بودجۀ فرهنگی و تبلیغاتی کشور را می‌بلعد و بیش از اموری همچون نابودی محیط زیست، اعتیاد، طلاق، تورم، آلودگی هوا، ترافیک و خشونت علیه زنان، مسئولان کشوری را نگران می‌کند، به گمان من بیشتر علل سیاسی و حکومتی دارد تا انگیزه‌های دینی و اخلاقی. به‌واقع حجاب در ایران، به‌رغم همۀ هیاهویی که بر سر آن شده است و بودجه‌هایی که می‌گیرد و متولیان بی‌شمارش، مظلوم‌ترین و زخمی‌ترین مسئلۀ دینی در ایران اسلامی است. شرح آن بگذار تا وقت دگر. 

تا آنجا که من می‌دانم و از متون و نصوص دینی می‌فهمم، پوشش زن مانند پوشش مرد، امری عرفی است که البته شریعت نیز توصیه‌هایی دربارۀ آن دارد. بنابراین، پوشش زن و مرد، تحت هیچ قانون ثابتی درنمی‌آید؛ مگر قانون التزام به هنجارهای اجتماعی و فرهنگ عمومی جامعه، که آن نیز به‌شدت متغیر است، زیرا هنجارها را در هر جامعه‌ای و در هر دوره‌ای از زمان، عرف و فرهنگ آن جامعه تعیین می‌کند؛ بلکه عرف و فرهنگ تنها معیار تمییز به‌هنجار از نابه‌هنجار است. در مسئلۀ پوشش، آنچه دین از دینداران و شهروندان می‌خواهد، پایبندی به هنجارهای جمعی است، نه فراتر یا فروتر از آن. در اینجا فرقی میان زن و مرد نیست. مردان معمولا لباسی می‌پوشند که عرف از آنان توقع دارد. چنین نیست که لباس مرد را عرف تعیین کند و لباس زن را منبع و مرجعی دیگر. اینکه در جامعۀ ما بر سر پوشش زن، تنش و نزاع بالا گرفته است اما یک‌هزارم این نزاع بر سر پوشش مرد نیست، از آن رو است که داوری دربارۀ پوشش مرد را به عرف سپرده‌ایم، اما پوشش زن را به نهادی غیر از عرف واگذار کرده‌ایم. ممکن است بگویند پوشش زن را نباید به پوشش مرد قیاس کرد؛ زیرا مفسده‌ای که در عریانی زن است در عریانی مرد نیست. می‌گویم: اولا چنین نیست؛ ثانیا از قضا عرف به این تفاوت‌ها و ظرایف توجه دارد. از همین رو است که پوشش عرفی زن، مستقلا در هیچ جامعه‌ای مفسده‌ عمومی و فراگیر برنمی‌انگیزد؛ حتی اگر آن پوشش بسیار کمتر از پوشش زن در عرفی دیگر و در جامعه‌ای دیگر باشد. اکنون پوشش زن محجبۀ ایرانی در افغانستان، چندان مطلوب عرف نیست و شرعی محسوب نمی‌شود و پوشش زن مسلمان مالایی، در ایران ممنوع است؛ یعنی آنچه شرع در ایران به آن رضایت می‌دهد، در افغانستان بدحجابی است. چرا؟ چون عرف این جوامع متفاوت است؛ اگرچه هر سه کشور، اسلامی است.  

توصیه‌های دینی دربارۀ پوشش زن و مرد، بیشتر پشتیبانی از پوشش عرفی و اصرار بر مراعات آن و نهی از ستیز با هنجارهای متعارف و معمول در جامعه است. در قرآن و روایات، هیچ توصیه‌ای دربارۀ حجاب زن نیامده است که در زمان نزول قرآن یا صدور روایات، متعارف نبوده است. یعنی قرآن و روایات، از زنان همان حجابی را خواسته است که در آن زمان، معمول و رایج بوده است. بله؛ گروهی از اعراب تازه‌مسلمان، همین‌مقدار را هم مراعات نمی‌کردند و قرآن از آنان می‌خواهد به پوشش معمول و متعارف در جامعه تن دهند و از عرف سرکشی نکنند. این توصیه‌های اندک‌شمار و بسیار نرم، به دلیل ثبت در متون دینی، به احکام شرعی ثابت و سخت تبدیل شد؛ در حالی که حقیقت آنها بیش از توصیه به مراعات عرف زمان نیست؛ بلکه حجاب مطلوب شرع، همان است که عرف را برنمی‌آشوبد و زن را انگشت‌نما و هنجارستیز نمی‌کند. تعیین هنجارها نیز بیشتر برعهدۀ عرف است تا شرع یا حکومت یا سبک زندگی گروهی خاص از مؤمنان. آری؛ در برخی آیات و روایات که شمار آنها نیز اندک است و حتی مخاطبان خاص(مانند همسران پیامبر یا مؤمنان سرشناس، کنیزان و زنان اهل کتاب) دارد، پاره‌ای توصیه‌ها دربارۀ حجاب به چشم می‌خورد که اندکی فراتر و گاهی فروتر از عرف زمان است. این توصیه‌ها تعیین حجاب شرعی برای همۀ مسلمانان در همۀ زمان‌ها و مکان‌ها نیست؛ زیرا از مجموع متون دینی و سنت پیشوایان، چنین برمی‌آید که شرع در مسئله حجاب، بیشتر پشتیبان عرف جامعه و گاهی در مقام اصلاحات ناصحانه است، نه در صدد براندازی عرف و تأسیس هنجارهای جدید و نامتعارف.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...