رمان «هومو فابر» [Homo faber; ein Bericht] اثر ماکس فریش [Max Frisch] با ترجمه حسن نقره‌چی از سوی انتشارات نیلوفر به چاپ رسید.

هومو فابر  [Homo faber; ein Bericht] اثر ماکس فریش [Max Frisch]
به گزارش خبرنگار مهر، «هومو فابر» در سال ۱۹۵۷ در آلمان منتشر شد. این رمان روایتگر زندگی مهندسی است به نام والتر فابر که تنها به منطق علمی اعتقاد دارد و جهان بینی او تحت تأثیر دانش و تکنیک است، اما با قدرت بی منطق سرنوشت روبرو می‌شود و شکست می‌خورد.

سفرهای فابر همان سفرهایی است که فریش حین نوشتن کتاب انجام داده بود: ایتالیا، آمریکا، مکزیک، کوبا و یونان. موضوع این شاهکار فریش جست و جو، ناامنی و نیازی مبرم به رسیدن به خویشتن خویش است.

در این رمان همچنین کنکاش فریش برای یافتن پاسخ به این پرسش که چگونه می‌توان رویاها و آروزهای فردی را با زندگی زناشویی آشتی داد، برجستگی می‌یابد.

رمان هومو فابر به قلم ماکس فریش یکی از مهم‌ترین و پرخواننده‌ترین رمان‌های قرن بیستم زبان آلمانی است. مهندس والتر فابر به جهان‌بینی عقل‌گرایانه خود اعتقاد دارد. اما با یک داستان عاشقانه که تصادفی بر سر راهش می‌آید، همه محاسباتش به هم می‌ریزد. هیچ رمان دیگری تاکنون نتوانسته این چنین اساسی و صادقانه به پرسش هویت انسان مدرن امروز پاسخ دهد.

ماکس فریش در خطابه‌ای که به مناسبت دریافت جایزه ادبی شهر زوریخ در سال ۱۹۵۸ ایراد کردچنین می‌گوید: من به سبب هراسی که از تنهایی دارم، می‌نویسم. اگر در تاریکی آواز می‌خوانم دلیل آن وحشت است. اما علت این هراس چیست؟ پاسخ فردریش صریح و کوتاه است: بی‌هویتی انسان روزگارما.

رمان هومو فابر(انسان ابزارساز) با ترجمه حسن نقره‌چی و از سوی انتشارات نیلوفر به قیمت 39هزار تومان و در 260 صفحه روانه بازار شد.
[این کتاب نخستین بار تحت عنوان «انسان ماشینی» با ترجمه نصرت‌الله آصف‌پور و توسط انتشارات حق شناس در سال ۱۳۹۵ منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...