درباره‌ی ضربه‌ای که رویدادها و مسائل بر وجدان فرد وارد می‌آورند به تحقیق می‌پردازد... تصویری از سرگذشت خانواده‌ی پارتیجر و دوستانشان... واقعیت مادی «هست»؛ چه آن را دوست داشته باشیم، چه نداشته باشیم. واقعیت مادی بر ما اثر می‌گذارد، ما را به انحراف می‌کشاند... ارتباط تقریباً ناممکن است؛ تجسم‌هایی گریزنده پیش‌رو داریم، گاهی موفق می‌شویم که آنها را در نظر دیگران محسوس سازیم، اما این ارتباط لحظه‌ای بیش نمی‌پاید

سالیان [Years].  ویرجینیا وولف

سالیان
[Years]. رمانی از ویرجینیا وولف1 (1882-1941)، بانوی نویسنده‌ی انگلیسی، که در 1937 منتشر شد. این کتاب تضادی مشخص با «خیزاب‌ها» دارد. در خیزاب‌ها، نویسنده منحصراً به دنیای ذهنی می‌پردازد (این کتاب صرفاً توالی تک‌گویی‌های درونی است)، اما در سالیان به دنیای بیرونی توجه می‌کند و درباره‌ی ضربه‌ای که رویدادها و مسائل بر وجدان فرد وارد می‌آورند به تحقیق می‌پردازد.

ویرجینیا وولف در مجموعه‌ای از یازده داستان، سرگذشت خانواده‌ی پارتیجر2 و دوستانشان را از سال 1880 تا به امروز تصویر می‌کند. طرح و توطئه‌ی داستانی، به مفهوم مشخص کلام، وجود ندارد. در این کتاب، با توالی صحنه‌هایی گسسته روبروییم، حال آنکه موضوع واقعی رمان در تضاد دو واقعیت نهفته است؛ واقعیت جهان مادی و واقعیت جهان ذهنی. این تضاد به شدت احساس می‌شود و اگرچه مسئله مطرح شده است، راه‌حلی برای آن ارائه نمی‌شود. مسئله در نظر نویسنده حل‌ناشدنی است، اما به طور مشخص اضطرابی که در او ایجاد می‌کند (اضطراب، همانند باد و باران، به کتاب هماهنگی می‌بخشد) مایه‌ی انسجام و قدرت کتاب می‌شود. به نظر می‌آید که نتیجه‌گیری وولف این است که واقعیت مادی «هست»؛ چه آن را دوست داشته باشیم، چه نداشته باشیم. واقعیت مادی بر ما اثر می‌گذارد، ما را به انحراف می‌کشاند و از آنجایی که گفتار خود بخشی از این واقعیت است، با مسئله‌ی بیان روبروییم؛ مسئله‌ی ارتباط‌یافتن با دیگران و درک‌کردن خودمان. و ارتباط تقریباً ناممکن است؛ تجسم‌هایی گریزنده پیش‌رو داریم، گاهی موفق می‌شویم که آنها را در نظر دیگران محسوس سازیم، اما این ارتباط لحظه‌ای بیش نمی‌پاید -فرسودگی آرام و غم‌انگیز سالیان ادامه می‌یابد، واقعیت مادی همچنان مسلط است.

به مفهومی، این کتاب مرحله‌ی گذار است: سالیان، با شیوه‌ای که بیشتر واقع‌گرایانه است، با ذهن‌باوری تمام عیار خیزاب‌ها در تضاد است و نثر شاعرانه و در عین حال، ناتورالیستی «بین پرده‌ها» را نوید می‌دهد.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش


1. Virginia Woolf 2. Partiger

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...