اصول نخستین (First Principles). اثری مهم از هربرت اسپنسر (1820-1903)، فیلسوف انگلیسی که در 1862 منتشر شد. کتاب مذکور نخستین اثر از سلسله آثاری است که به بیان نظریه‌های تکاملی مؤلف اختصاص یافته و گذشته از این کتاب شامل کتاب‌های "اصول زیست‌شناسی" و "اصول روان‌شناسی" و "اصول جامعه‌شناسی" و "اصول اخلاق" است.

کتاب "اصول نخستین" شامل دو بخش، یکی منفی و دیگری مثبت است. نویسنده در بخش اول، حدود دانش بشر و عدم امکان نایل شدن به شناخت مطلق را نشان می‌دهد. لکن برای نسبی شمردن هر دانشی باید مطلقی را پذیرفت. به نظر اسپنسر به مدد این مطلب می‌توان علم و دین را با یکدیگر آشتی داد. بدین ترتیب، ما از یک‌سو آگاهی نامعینی از حقیقتی مطلق داریم ناشی از ثبات «چیزی» در ما که با وجود دگرگونی روابط باقی می‌ماند؛ از سوی دیگر آگاهی معینی از حقیقتی نسبی داریم که آن را فقط نسبت به مطلقی نسبی احساس می‌کنیم.

اسپنسر با تحلیل حقایق نخستین، یعنی علوم متعارفه فیزیک و حقایق عام قبلی، از خود می‌پرسد که آیا این حقایق به دست آمده نماینده ترکیب (سنتز) کلیی است که فلسفه در جستجوی آن است یا نه؟ و به این سؤال پاسخ منفی می‌دهد؛ چه قوانین مورد بحث تنها قابل انطباق بر پدیده‌های محسوس است و به عنوان حقایقی تحلیلی نمی‌تواند ما را به ترکیب فکر رهنمون شود. بنابراین باید عباراتی پیدا کرد که بیان‌کننده چیزی باشد که در همه پدیده‌های جزئی فرآیند جهانی مشترک است و اصل مشترک تاریخ همه پدیده‌های محسوس را به دست دهد. و اما ویژگی همه پدیده‌های محسوس،‌ ماده و حرکت است. از این‌رو، قانون محسوس باید قاعده "مبادلات دایم ماده و حرکت" را به دست دهد. تاریخ هر موجودی از لحظه‌ای که از جهان ادراک‌ناپذیر بیرون می‌آید تا لحظه‌ای که به آن بازمی‌گردد به وسیله دو فرایند متناقض مشخص می‌شود: به این معنی که در فرایند نخست عناصر پراکنده در ماده فراهم می‌آید و در جریان این امر هر عنصری حرکات خاص خود را از دست می‌دهد. در فرایند دوم انحلالی دیده می‌شود که در آن ماده پراکنده می‌شود و در آن هر عنصری حرکت ویژه خود را بازمی‌یابد. بدین‌سان، قانون به فرایندهای موازی به هم پیوستن و از هم پاشیدن بازمی‌گردد: به این معنی که اولی (تکامل) عبارت از محو حرکت و به هم پیوستن ماده است، و دومی (انحلال) عبارت از برقراری مجدد حرکت و از هم پاشیدن ماده است.

اسپنسر بر طبق این اصول، نظام فکری خود را می‌سازد و به این شرح به تعریف تکامل نایل می‌آید: تکامل به هم پیوستن ماده است همراه با پراکندگی حرکت که در جریان آن ماده از حالت همگونی نامعین و غیرمرتبط به حالت ناهمگونی معین و مرتبط انتقال می‌یابد، در حالی که حرکت فشرده دستخوش دگرگونی موازییی می‌شود. این نخستین اصول نظام تکاملی اساس همه توضیحات بعدی را در اختیار اسپنسر می‌گذارد.

علی‌محمد کاردان. فرهنگ آثار. سروش

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...