نگاهی به «درباره شر» | اعتماد


پیرامون ما را شرور طبیعی مانند سیل و زلزله و شرارت‌های اخلاقی چون قتل‌عام مردم بی‌گناه و نسل‌كشی گرفته است، كشتار قومی در رواندا و مسلمان‌كشی در بوسنی‌هرزه‌گوین یا شیعیان به دست داعش در عراق نمونه‌های كوچكی از حجم شرارت‌های اخلاقی هستند كه كمابیش از آنها خبر داریم. در برابر این واقعیت‌های آشكار چه می‌توان گفت و چگونه می‌توان این فجایع را با عدل خداوند سازگار دانست؟ مومنان با ایمانی بسیط همه را به مشیت الهی نسبت می‌دهند و خیال خود را راحت می‌كنند. دیگرانی از وجود این شرور نبود خدا را نتیجه می‌گیرند و به سوی الحاد می‌لغزند. اما در این میان كسانی هستند كه این‌گونه پاسخ‌های ساده‌سازانه به كارشان نمی‌آید و می‌كوشند با حفظ باور به وجود خدا، معضل این شرور گسترده را حل كنند. اینجاست كه استخوان راه گلوی مومنان را می‌گیرد و آنها باید بكوشند به گونه‌ای خردپسند، شرور عالم را با عدالت خداوند سازگار كنند.

درباره شر: ترجمه مقالات برگزیده در فلسفه و الهیات شر نعیمه پورمحمدی

پاسخ‌های كهنی چون عدمی بودن شر، كم بودن، یا عرضی بودن آن دیگر در قرن بیست و یكم و پس از فجایعی كه در اروپا و آسیا به دست هیتلر، استالین و رژیم پل پوت صورت گرفت، پاسخگو نیست و باید طرحی نو در اندیشه عدل الهی یا «تئودیسه» درانداخت. این فجایع چنان جنبه عینی و آشكاری به خود گرفته‌اند كه آن صورت‌بندی‌های سنتی و مدرسی گویی دیگر پاسخگوی آنها نیست. زمانی میلان ماكووك، فیلسوف لهستانی نوشت: «من نمی‌توانم میان ایمان به خدا و آشویتس جمع كنم. یا خدا نیست، یا من به او ایمان ندارم.» اینجاست كه نیازمند الهیات تازه و نگاهی نو به بحث شرور هستیم.

كتاب «درباره شر: ترجمه مقالات برگزیده در فلسفه و الهیات شر» (به سرپرستی نعیمه پورمحمدی، قم، كتاب طه، 1397، دو جلد) با مروری كه بر آن داشتم، درآمد خوبی برای بازاندیشی در این مساله است. این كتاب كه در زبان فارسی مفصل‌ترین اثر در عرصه شرشناسی یا الهیات شر به شمار می‌رود، با ارایه الگوهای تازه و تفسیرهای بدیلی از مساله شر، ذهن خواننده را به چالش می‌كشد و او را وادار می‌كند خیره در چشم شرور عالم بنگرد و زشت و زیبای آنها را دریابد. شصت و یك مقاله منتخب این كتاب كه عمدتا مقالات خوب این عرصه در زبان انگلیسی به شمار می‌رود و به دست متفكران مطرح نوشته شده است، ابعاد گوناگون این ادبیات را به نمایش می‌گذارد. در حالی كه عده‌ای شرور را تجلی عدالت، حكمت یا كیفر خداوند می‌شمارند، برخی از این مقالات آشكارا این شرور را دلیلی برای اعتراض به حكمت خداوند و شورش بر ضد او می‌دانند و بر این باورند كه دیگر دوران آن توجیهات كهن به سر رسیده است. البته در این میان نیز كسانی اصولا بحث شرور را به ساحت انسانی فرو می‌كشند و از من و شما می‌خواهند تا مسوولیت مواجهه با شر را بر عهده بگیریم.

در واقع، در این كتاب شاهد تنوع آرای عجیبی هستیم و دیدگاه‌ها از تاكید بر كامل بودن این جهان تا مصیبت‌بار بودن آن متغیر است. این كتاب، با چاپ خوب و طرح چشم‌نوارش، دو چهره را به نمایش می‌گذارد. نخست چهره فردی دانشگاهی كه طی چند سال با دقت ادبیات این عرصه را كاویده، مقالاتی از منابع مختلف گرد آورده، برخی را خود ترجمه كرده و برخی را به مترجمانی دیگر سپرده و در عین حال بر كارشان نظارت كرده و سرانجام با مقدمه‌ای صد صفحه‌ای گزارش تمام‌نمایی از كل مباحث به دست داده است. دوم چهره مادری كه با تولد فرزندی با سندرم باردت بیدل، از خواب جزمی بیدار می‌شود و «در تب و تاب مادرانه پشت در اتاق‌های عمل جراحی» پسرش برای رسیدن به پاسخی درخور دست و پا می‌زند و نگران آینده نافرجام فرزندش است. كتاب حاضر حاصل تلاش برای آن پاسخ است.در زمانه كوتاه‌نویسی و خلاصه‌گرایی، خواندن این كتاب حجیم كه حدود 1500 صفحه حجم دارد، شاید نوعی شر به شمار برود. اما شری است دوست داشتنی و خواستنی. سعی می‌كنم در فرصتی مناسب مروری انتقادی بر آن بنویسم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...