مجموعه داستان «دگردیسی در ضیافت» اثر آلبرتو موراویا، نویسنده ایتالیایی، به فارسی ترجمه شد و در ایران منتشر می‌شود.

به گزارش ایبنا، این کتاب با ترجمه مشترک هاله ناظمی، اعظم رسولی و مژگان مهرگان، توسط موسسه انتشارات «کتاب خورشید» در ادامه سلسله کتاب‌های «نویسندگان معاصر ایتالیا» که توسط این ناشر منتشر می‌شوند، به چاپ خواهد رسید.

«دگردیسی در ضیافت» شامل چندین داستان طنز و فراواقع‌گرایانه از موراویا است که از کتاب «Racconti surrealisti e satirici» اثر این نویسنده ایتالیایی انتخاب و مستقیما از زبان ایتالیایی به فارسی ترجمه شده‌اند. برخی دیگر از داستان‌های این مجموعه نیز پیشتر به فارسی ترجمه شده و در کتاب‌هایی چون «خوشبختی در ویترین»، «گوساله دریایی» و «داستان‌های سوررئالیستی» به چاپ رسیده‌اند.

انتشارات «کتاب خورشید» در چاپ و نشر ترجمه فارسی از آثار نویسندگان معاصر ایتالیایی فعالیت می‌کند و تاکنون چند جلد دیگر از آثار آلبرتو موراویا، از جمله مجموعه داستان «داستان‌های رومی» این نویسنده را در ایران چاپ کرده است. اخیرا نیز کتابی از
ایتالو کالوینو، برنده ایتالیایی نوبل ادبیات توسط این انتشارات به چاپ رسیده است. مترجمان همکار انتشارات «کتاب خورشید» آثار نویسندگان معاصر ایتالیایی را از زبان ایتالیایی (و نه از زبان واسطه) به فارسی ترجمه می‌کنند.

آلبرتو موراویا (با نام اصلی آلبرتو پینکرله)، در 28 نوامبر 1907 میلادی در شهر رم زاده شد. او طی 83 سال عمر خود، بیش از 37 رمان، مجموعه داستان کوتاه و نمایشنامه منتشر کرده است. «زن سرخ‌پوش»، «دنباله‌رو»، «بی‌تفاوت‌ها» و «داستان‌های رومی» از جمله آثار مطرح این نویسنده‌اند.

وی در داستان‌هایش به مسایل اجتماعی توجه خاصی نشان داده. موراویا را به عنوان بزرگ‌ترین نویسنده قرن بیستم ادبیات ایتالیا می‌شناسند. پازولینی (شاعر، کارگردان و منتقد ایتالیایی) او را فرهیخته‌ترین نویسنده تاریخ ایتالیا دانسته است.

این نویسنده در آثار خود به موضوعاتی چون بیگانگی و وجودگرایی و مسائل اجتماعی می‌پرداخت.

وی روایتگری خاص خودش را دارد. رمان‌ها و داستان‌های بلند او همواره با رویکردی تراژیک نوشته شده‌اند، اما «داستان‌های‌ رومی» جنبه‌هایی از طنز را در خود دارد که باعث شده تا این کتاب، اثری متفاوت از سایر آثار این نویسنده باشد. او همچنین داستان‌هایی را در سبک سوررئالیسم (فرا واقع‌گرایایی) خلق کرده است.

مجموعه داستان «دگردیسی در ضیافت» در 160 صفحه چاپی، روانه بازار کتاب ایران می‌شود.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...