«هولدن کالفیلد» قهرمان گریزپای سالینجر در کتاب «ناتور دشت» پس از 60 سال در قالب یک کتاب جدید باز می‌گردد.

به گزارش ایبنا به نقل از گاردین، آخرین باری که هولدن کالفیلد را دیدیم او در یک بیمارستان بیماران روانی در کالیفرنیا بستری بود و داشت به روزهایی که در نیویورک گذرانده بود، فکر می‌کرد.


حالا نوجوان محبوب سالینجر، بازگشته است و این امر در قالب یک کتاب جدید که دنباله کتاب پیشین است میسر شده است. با این حال هولدن دیگر جوان نیست . قهرمان «ناتور دشت» حالا دیگر 76 ساله است و این بار از خانه سالمندان فرار می‌کند تا دوباره در خیابان‌های نیویورک پرسه بزند.

این کتاب که به وسیله «جان دیوید کالیفرنیا» نویسنده سوئدی – آمریکایی با عنوان «60 سال بعد : در دل دشت» نوشته شده و «وینداپ برد» نشر آن را برعهده دارد، با این جمله شروع می‌شود : «چشم‌هایم را باز می‌کنم، و فقط با همین کار، حالا دیگر بیدارم».

«تصور می‌کنم که باید یه صبح زود حسابی لعنتی باشه، اما نه هنوز باید وسط‌های شب باشه، خیلی تاریکه و من به سختی می‌تونم دست کوفتی‌ام را جلوی صورتم ببینم».

«کالیفرنیا» نویسنده کتاب می‌گوید درست مثل کتاب نخست او در حال ترک کردن است اما این بار مدرسه را رها نمی‌کند بلکه از خانه سالمندان فرار می‌کند. او می‌گوید مثل کتاب «ناتور دشت» کالفیلد اینجا هم دارد در خیابان‌ها می‌چرخد اما در حقیقت دارد خودش و گذشته‌اش را مرور می‌کند. او هنوز «هولدن کالفیلد» است و یک دیدگاه کاملا شخصی از همه چیز دارد؛ می‌تواند خسته و دلشکسته از این دنیای لعنتی باشد و هر چند از نظر سنی مسن‌تر و از نظر حسی داناتر است، اما از سوی دیگر هنوز به همه جواب ها نرسیده است.

کتاب «60 سال بعد: در دل دشت» در تاریخ 25 ژوئن منتشر می‌شود.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...