چاپ تازه کتاب «گزیده غزلیات شمس» به انتخاب محمدرضا شفیعی‌کدکنی منتشر شد.

گزیده غزلیات شمس به انتخاب محمدرضا شفیعی‌کدکنی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، چاپ سیزدهم این کتاب در ۶۳۳ صفحه و با قیمت ۴۰ هزار تومان توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است.

در معرفی «گزیده غزلیات شمس» به انتخاب شفیعی‌کدکنی آمده است: محمدرضا شفیعی‌کدکنی برای نخستین بار و در سال ۱۳۵۲ گزیده‌ای از غزلیات مولانا را در این کتاب گردآوری و منتشر کرد. این گزیده بنا بر آن‌چه شفیعی در مقدمه آن بازگو کرده شامل ۴۶۶ غزل از مولانا است که از میان 3229 غزلی که در دیوان شمس به تصحیح بدیع‌الزمان فروزانفر منتشر شده انتخاب شده است.

این تصحیح طی سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۴ تدوین شده و در ۱۰ مجلد توسط دانشگاه تهران به چاپ رسیده است.

شفیعی درباره چگونگی این انتخاب نیز عنوان کرده که در این گزیده سعی شده غزل‌هایی انتخاب شود که از نظر پیوند عاطفی و زمینه احساسی در یکی از اقالیم ذهن مولانا درخشش بیشتری یافته‌اند، از لحاظ موسیقی و آهنگ تشخص بیشتری دارند، از جهت زبان و واژگان شعری از هماهنگی و امتیاز بیشتری بهره می‌برند، از حیث شکل و نوآوری در قوالب شعری ویژگی‌های مولانا را بیشتر منعکس می‌سازند و از رهگذر تصاویر بدیع‌تر و ممتازترند. ناگفته پیداست که جمع همه این مزایا در یک غزل کمتر مصداق می‌یابد.

شفیعی در بخشی از مقدمه خود بر این گزیده درباره زبان شعر مولانا آورده است: «دیوان شمس به لحاظ گستردگی واژگان در میان مجموعه‌های شعر زبان فارسی، به‌خصوص در میان آثار غزل‌سرایان، استثناست. این گسترش و تنوع ناشی از وسعت دامنه معانی مورد نظر مولانا و تعبیرات اوست. به خلاف بسیاری از شاعران گذشته که خود را در تنگنای واژگان رسمی محدود می‌کردند، مولانا کوشیده است تا زبان را در شکل جاری و ساری آن به خدمت گیرد. در حقیقت معانی فراوان و لحظه‌های متنوع و تجربه‌های بی‌شمار، استفاده از واژگانی زنده‌تر و فراخ‌تر را ایجاب می‌کند.»

این کتاب همچنین در انتخاب خود گزیده‌ای از غزلیات منسوب به مولانا را نیز درج کرده است.

................ هر روز با کتاب ..............

بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...