پایان معمای ۷۰۰ ساله | ایران


رونمایی کتاب «آستان شمس تبریزی» که چند روز پیش در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران برگزار شد، نتیجه یک دهه پژوهش مستمر در آرشیوهای ایران، ترکیه، هندوستان، آمریکا، روسیه و فرانسه است. اکنون، پس از سال‌ها جست‌وجو، مجادله و گمانه‌زنی در مورد مزار شمس تبریزی، این کتاب نقطه‌ای بر پایان تردیدهاست؛ چنان‌که حجت‌الله ایوبی، مشاور عالی وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و رئیس مرکز بین‌الملل این وزارتخانه با صدایی آمیخته از اطمینان در گفت‌وگو با روزنامه «ایران» گفت: «با انتشار این کتاب که مجموعه‌ای از اسناد و شواهد تاریخی است، دیگر جای کوچکترین تردیدی درباره این حقیقت که مقبره شمس تبریزی در خوی است، باقی نمی‌‎ماند.»

 حجت‌الله ایوبی از آستان شمس تبریزی

این سخن، تنها داوری یک مقام فرهنگی نیست؛ بلکه حاصل پژوهش‌ها و رمزگشایی از اسناد تاریخی به همت چهره‌های برجسته عرفان‌پژوه و تاریخ‌شناس است. اقدامی که مقدمه و اولین سنگ بنای مستحکم برای ساخت آستان و مقبره رسمی شمس‌الدین در خوی است؛ پروژه‌ای که برای اولین‌ بار هویت حقیقی مزار شمس را از دل اسناد معتبر بیرون کشیده و به جهانیان عرضه می‌دارد.

شاهدی حقیقی
حجت‌الله ایوبی همچون شاهدی که از نزدیک روند نگارش این کتاب را مشاهده کرده، با آرامشی همراه با یقین گفت: «کتاب «آستان شمس تبریزی» ثمره کاری بسیار طولانی و پرزحمت است که حداقل من از جزئیات ۱۰ سال آن با خبر هستم. محققان و مؤسسه‌ای که این پروژه را به ثمر رساندند با دقتی کم‌نظیر کوشیده‌اند همه اسناد معتبر مربوط به مقبره شمس تبریزی را که نشان می‌دهد بی‌تردید در شهر خوی هست جمع‌آوری کنند.»

ایوبی به نکته‌ای اشاره کرد که اهمیت این اثر را دوچندان می‌کند: «در جهان حدود نه مقبره به نام شمس وجود دارد و همین تکثر ادعاها نشان می‌دهد ایشان چه شخصیت برجسته‌ای داشته‌اند.» این سخن نه ادعای احساسی بلکه استوار بر منابع و اسنادی کهن است که سال‌ها در سایه مانده بود: «خوشبختانه اسنادی جمع‌آوری شده که پاسخی محکم به تمامی تردیدهاست؛ از نقشه‌ها، مینیاتورها و سفرنامه‌های بسیار قدیمی و کهن که من فکر می‌کنم خیلی از ما، پژوهشگران در حوزه شمس‌شناسی و مولاناشناسی به کلی از وجود آنها غافل بودیم. البته می‌توان گفت که سال‌هاست دیگر این سؤال وجود ندارد و کاملاً تردیدها در این زمینه مرتفع شده است.»

او حتی مسیر شکل‌گیری توجه ملی به شمس در خوی را روایت کرد، ماجرایی که شروع آن به سال ۱۳۸۵ باز می‌گردد؛ زمانی‌که معاون وزیر کشور بود. پس از بازگشت از فرانسه، در اوج برنامه‌های هشتصدمین بزرگداشت مولانا در یونسکو، تصمیم گرفت موضوع ساخت آرامگاه شمس در خوی را پیگیری ‌کند: «در راه بازگشت از فرانسه به این جمع‌بندی رسیدم که چنین اقدامی را در ایران انجام بدهیم. قبلاً خوانده بودم مقبره شمس در خوی است که با تأیید اساتید بزرگ، اولین جشنواره شمس در خوی را برگزار کردیم؛ جشنواره‌ای با حضور اهالی فرهنگ وهنر، سینماگران برجسته و اساتید موسیقی. از آن‌زمان مسأله علنی و خرید زمین‌ها شروع شد. ۴۰۰ متر زمین پیرامون مقبره شمس به ۱۰ هزار مترمربع گسترش یافت. در همان سال بنیاد شمس تبریزی را در خوی راه‌اندازی کردم و بزرگان کشور آنجا حضور یافتند و هنوز این بنیاد پابرجاست.»

کتابی مهم‌تر از ساخت مقبره
ایوبی معتقد است ارزش انتشار این کتاب از ساخت بنای یادمان بیشتر است؛ زیرا ۹ کشور در جهان مدعی وجود مقبره شمس در کشورشان هستند؛ ولی هیچ یک مقبره اصلی نیست. از نظر او در آینده هر بنای یادمانی‌ را می‌توان ساخت، تغییر داد یا تخریب کرد و ساخت مقبره اقدامی مادی است، اما اثبات علمی آرامگاه شمس در خوی، کاری ابدی و ارزشمندتر از ساختن سازه‌ای فیزیکی است و اسناد حقیقت را برای همیشه تثبیت می‌کنند. از نگاه ایوبی حلقه‌ای مفقوده در این کار وجود داشت که خلأ آن حس می‌شد: «در کنار اقدامات انجام‌شده؛ از همایش‌ها، برنامه‌ها تا دیگر اقدامات، انتشار این اثر، حلقه را تکمیل کرد. پس از ۱۵ سال پیگیری برای ساخت مقبره؛ امروز به لطف دکتر صالحی ‌امیری بودجه ساخت این بنا تخصیص یافت و امیدوارم سریع‌تر ساخته شود.»

از خاندان چلبی تا بزرگان مولاناپژوه
این روایت شرح آغاز یک جنبش فرهنگی است که ایوبی درباره آن گفت: «اولاً ما یکی از مسیرهای اصلی را سال ۱۳۸۵ آغازکردیم و تا امروز ۲۰ سال می‌شود که در این مسیر تلاش کرده‌ایم.» او درباره میزان قانع‌کننده بودن اسناد این کتاب برای جهان؛ به نکته‌ مهمی اشاره کرد: «خاندان چلبی؛ از نوادگان مولوی در قونیه؛ مهم‌ترین مدعیان موضوع شمس، در یکی از مراسم‌های آیینی شمس، حضور یافتند و برای احترام خاک قونیه را به مزار شمس در خوی آوردند. این حضور بسیار حائز اهمیت است زیرا نشانه پایان تردیدهای ترکیه درباره مقبره شمس بود و دیگر از آن روز به بعد هیچ ادعایی مطرح نکردند و حقیقت را پذیرفتند.»

این استدلال ایوبی، شاید مهم‌تر از صدها سند باشد؛ زیرا خاندان چلبی، نگهبانان میراث مولانا در قونیه‌ هستند. از سوی دیگر، امضا و نام بزرگانی چون محمدعلی موحد، ویلیام چیتیک و محمدرضا شجریان بر سند ارزشمند بنیاد شمس گویای واقعیت‌ها است. اساتیدی که در برنامه‌های افتتاحیه مقبره شمس در خوی حضور یافتند. ایوبی بویژه تشخیص و سخنان استاد موحد را یک سند قطعی می‌داند: «وقتی استاد می‌فرمایند که این مکان هست، حرف ایشان سند است. همچنین من سندی با ‌عنوان بنیاد شمس آماده کردم که آن‌را اساتید بزرگی مثل استاد چیتیک و شجریان امضا کردند. همچنین سال‌هاست پژوهشگران مولانا و شمس از ایران و جهان هر سال هشتم مهرماه (روز ملی بزرگداشت مولانا) در آستان شمس حضور می‌یابند و همایش‌های علمی برگزار می‌کنند.»

زادگاه در تبریز، آرامگاه در خوی
خوی و تبریز هم در این مسیر به هم پیوند خوردند. به گفته ایوبی دیگر همه آرامگاه شمس در خوی را پذیرفته‌اند. در داخل کشور نیز تبریز با توجه به پسوند «تبریزی» اسم شمس اثبات می‌کرد که زادگاهش در تبریز بوده و آرامگاهش در خوی. بنابراین خوی و تبریز به نوعی با نام شمس به هم متصل شد. ایوبی یادآوری کرد: «حتی یک سال به شکل سمبلیک مسابقه‌ دوچرخه‌سواری میان خوی و تبریز برگزار شد. در مجموع این مسیر رفته شده، اقدامات انجام شده، بنای یادبود انتخاب شده و ساخت و ساز هم شروع شده است.»

کتاب «آستان شمس تبریزی» محصول یک مؤسسه فرهنگی مردم‌نهاد است، ایوبی گفت: «این پژوهش‌ها بدون کمک‌های دولتی و با هزینه مؤسسه خصوصی خانه دانش و فرهنگ زریاب پیگیری و اجرایی شده است. اگر هم کمک‌های دولتی در کار بوده، به صورت پراکنده برخی از افراد و اشخاص دولتی به دلیل علایق شخصی خود کمک کرده‌اند. به همین دلیل هم این کتاب به عباس زریاب خویی و محمدامین ریاحی تقدیم شده است.»

بستر همکاری فرهنگی ایران و ترکیه
ایوبی تأیید کرد: «به چند سند جدید دیگر هم دسترسی پیدا کرده‌ایم که قرار است در چاپ بعدی منتشر شود. هر چند که همین اسناد موجود در کتاب به اندازه کافی گویای حقایق هستند.» ایوبی در ادامه به برخی از جزئیات کتاب اشاره کرد: «یک نقاشی متعلق به دوران امپراطوری عثمانی در این کتاب آمده که متعلق به نقاش مشهور عثمانی است. یک مینیاتوری در زمان زیست شمس‌الدین که به اندازه کافی گویای واقعیت هست. در این نقاشی سه مناره‌ای که آثارش هنوز در خوی‌ وجود دارد کشیده شده است. یا سفرنامه‌های بسیار متقنی هستند که می‌گویند ما به بارگاه شمس تبریزی رفتیم و آستان شمس را زیارت کردیم.» از نظر ایوبی همه چیز در این کتاب کاملاً گویاست و اسناد مهم و قابل اتکایی جمع‌آوری و تهیه شده‌اند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...