به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، نشر اسم تازه‌ترین کتاب خود با نام «بلند شو قهرمان» اثر علیرضا جوانمرد را روانه‌ بازار کرد.

جوانمرد که پیش از این نیز مجموعه داستان کوتاهی با نام «پیشانی‌نوشت‌ها» را توسط نشر اسم منتشر کرده بود، در این اثر نیز همچون داستان‌های کوتاه خود، داستانی پست‌مدرن را برای مخاطب روایت می‌کند.

شخصیت اصلی داستان، قهرمان یوسفی کارمند پست‌خانه‌ای در پارک است، در حالی که همسرش، ساقی، کیلومترها آن‌طرف‌تر در گالری‌های نیویورک می‌گردد تا استعداد هنری‌اش را شکوفا کند.

تنها همنشین قهرمان یوسفی، پس از یاد یار مهربانش، آقای «مرد» است، مرد بزرگوار مهربان و حکیمی که کتاب مقدسی دارد به نام «ملکوت».

در پشت جلد کتاب نیز می‌خوانیم: «باید از دوست شفیق و رئیس رفیقم، آقای ساقدی که این امکان را برای همسرم، ساقی عزیز، فراهم کرده تشکر کنم و روی پایم بایستم و مسابقۀ مشت‌زنی را ادامه دهم و با یک ضربۀ معجزه‌آسای ناهنگام حریف را از پا دربیاورم، نه به خاطر خودم بود که ترجیح می‌دادم همین ‌جا بخوابم؛ من کلا خواب را به بیداری ترجیح می‌دهم- به خاطر این مردم شریف، همۀ این تماشاچیان حاضر در سالن «ارث» که با شور و هیجان، همۀ امیدشان را به من بسته‌اند و فریاد می‌زنند: «بلند شو قهرمان! بلند شو»!

رمان «بلندشو قهرمان» در 80صفحه و با قیمت ۲۴ هزارتومان از سوی نشر اسم روانه‌ بازار شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...