«شما که غریبه نیستید» هوشنگ مرادی‌کرمانی چند روزی است که در انتشارات معین مراحل نوبت چهاردهم چاپ را پشت سر گذاشته است. این کتاب اولین بار در سال 84 راهی بازار شد.

 به گزارش ایبنا، این کتاب به نوعی خاطرات دوران کودکی نویسنده است و شخصیت اصلی آن «هوشو» نام دارد که داستان از زبان او روایت می‌شود.

به گفته صالح رامسری، مدیر انتشارات معین، این کتاب بدون هیچ‌گونه تغییراتی نسبت به چاپ‌های گذشته منتشر  و در تیراژ 3300 تایی وارد بازار کتاب شده است. 
«شما که غریبه نیستید» که در سال 2006 جایزه کتابخانه بین‌المللی مونیخ آلمان را از آن خود کرد، اوایل امسال(89) به چاپ سیزدهم رسید.
این رمان این‌گونه آغاز شده است:

«این کتاب بی‌هیچ تحقیق و یادداشتی،
فقط از حافظه برآمده است.
هدیه می‌شود به:
آنان که در این سفر همپای من بودند و هستند
و به:
آنان که تاثیر می‌پذیرند.»

بخشی از متن کتاب نیز این‌گونه نوشته شده است:
«یک روز توی اتوبوس بودم. غم غربت، بیکاری، گرسنگی، سر‌خوردگی گریبانم را گرفته بود. گیج بودم. تو این دنیا نبودم. نمی‌خواستم برگردم کرمان. جوانی آمد گفت: « غریبم، گرسنه‌ام ». همسن خودم بود. دلم سوخت. عقب اتوبوس، روی صندلی بغل مرد کت و گنده‌ای نشسته بودم. داشتم خفه می‌شدم. دست کردم تو جیبم 15 ریال درآوردم 5 ریال دادم به جوان و یک تومان را هم گذاشتم تو جیبم که با آن نان و لوبیا بخورم. جلوی دانشگاه تهران، پیاده شدم. یادم افتاد که قبلا پول خرد نداشتم. 15 ریال را از کجا آوردم ؟ دیدم ندانسته و ناخواسته، گیج و منگ، دست کرده‌ام تو جیب مرد چسبیده به من 15 ریال برداشته‌ام 5 ریال داده‌ام به جوان گرفتار و یک تومان هم گذاشته‌ام تو جیب خودم. حسابی ترسیدم. دنبال اتوبوس دویدم. اتوبوس رفت. پشت سرم را نگاه می‌کردم. از همه کس می‌ترسیدم. پشت سرم را نگاه می‌کردم و می‌دویدم...

چه قدر پشت سرم را نگاه کنم و بترسم ؟ چه قدر با خودم حرف بزنم، برای شنونده‌های رادیو، تماشاگران سینما و خواننده‌هام حرف بزنم. تا کی قصه بگویم؟ شما که غریبه نیستید. خسته شدم. نه، ادای خسته‌ها را در می‌آورم.
هنوز دره‌ها و کوه‌های شمیران صدای پایم را می‌شنوند. توی باران، توی برف، زمستان و تابستان...
روزگار این جوری است. از شما چه پنهان، همه‌اش تلخ نبود، سخت نبود، سخت نیست.
ناشکری نمی‌کنم لذت هم داشت، دارد.
لذت خواندن و نوشتن، لذت پیدا کردن دوست، خانواده.
خدایا من چه قدر خوشبختم !»

چاپ چهاردهم «شما که غریبه نیستید»،  354 صفحه است و با قیمت 7000 تومان عرضه می‌شود.

تازه‌ترین اثر داستانی مرادی کرمانی «ناز بالش» است که سال گذشته(88) از سوی همین انتشارات منتشر و چاپ سوم آن در نمایشگاه کتاب ارایه شد.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...