رمان «کارت پستال تهران» نوشته محسن عباسی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد.

کارت پستال تهران» نوشته محسن عباسی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌داستان بلند درباره جوانی شهرستانی است که برای فرار از قیدوبندهای جامعه سنتی روستا و محدودیت‌هایی که این‌قیدوبندها برایش ایجاد می‌کنند، به تهران پناه می‌برد. بستر زمانی داستان هم روزهای جنگ هشت ساله است. به‌تصویرکشیدن فضای اجتماعی تهران دهه شصت، آدم‌ها و دغدغه‌ها، امید و آرزو و ترس‌های آن‌ها ازجمله موضوعاتی هستند که می‌توان در این‌کتاب آن‌ها را مشاهده کرد.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

تا عید موشک‌باران بود و آخرهای اسفند حلبچه را شیمیایی زدند و شایعه شده بود تهران را هم شیمیایی می‌زنند. رفتم شهرستان. مادرم گفت: «چقدر لاغر شده‌ای. با خودت چی‌کار کرده‌ای؟» جزع‌فزع کرد که چرا دارم خودم را می‌کُشم. گفت: «همین‌جا بمون خیال ما هم راحت‌تره.» اما سیزده نشده برگشتم. توی اتوبوس صورت گریانش جلوی چشمم بود. از فکر آن اتفاق بیرون نمی‌آمدم. چند شب خوابش را دیدم. به همان ترسناکی بود.

برای خواهر بزرگم خواستگار آمده بود و مادرم گفت تا بعله‌برون بمانم. گفتند بچه خوبی است و در جنگلبانی کار می‌کند، همان‌جایی که بابای خدابیامرزم کار می‌کرد. قرار بود بعد از عروسی پیش پدر و مادرش بروند. انگار فامیل دور بودیم. خواهرم حرفی نداشت. انتظار داشتند سوال کنم و نشان بدهم برادر بزرگم و برایم مهم‌اند، اما حرفی به ذهنم نمی‌رسید. هرچه می‌پرسیدم می‌فهمیدند رفع تکلیف است. همدیگر را پسندیده بودند و پسره هم بچه خوبی بود. دیگر چه می‌خواستند؟ برادرم پرس و جو کرده بود و ته‌وتوش را درآورده بود و جای من تایید کرده بود. گفتم تا بعله‌برون می‌مانم، اما یکی دو روز بعد زد به سرم و برگشتم. مادرم التماس کرد: «لااقل بمون موشک‌بارون تموم شه.»‌ خواهرم ازم دلخور شد. به خودم گفتم: «آخه به تو هم می‌گن آدم؟» اتوبوس بیست سی کیلومتر از شهر دور شده بود که هوایی شدم برگردم، اما از صندلی جُم نخوردم.

این‌کتاب با ۱۲۶ صفحه، شمارگان ۲۷۵ نسخه و قیمت ۷۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...