رمان «ماتروشکا» نوشته شیما جوادی توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر و راهی بازار نشر شد.

ماتروشکا» نوشته شیما جوادی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این کتاب داستان زنی از هم پاشیده و تنها به نام سوداست که پدر و مادرش عضو سازمان مجاهدین خلق بوده‌اند.

مادر سودا سال‌های دهه شصت هنگام بمب‌گذاری در یکی از ساختمان‌های شرکت ملی نفت دستگیر و اعدام می‌شود. سودا نیز تمام عمر با حسرت مثل مادر شدن و عقده طرد شدن بزرگ می‌شود. به خاطر این عقده در سال‌های جوانی عضو گروه سیاسی‌ای می‌شود که قصد دارند شهر را به هم بریزند و آشوب بپا کنند، اما حوادث طوری پیش می‌روند که این گروه سیاسی هم سودا را از خود طرد می‌کنند. به این‌ترتیب زندگی در آستانه چهل‌سالگی برای این‌دختر، بازی جدیدی رقم می‌زند. او باید انتخاب کند مثل مادر باشد و قدم در تاریکی‌های بی‌انتها بگذارد یا ...

نویسنده «ماتروشکا» می‌گوید این‌کتاب، یک‌رمان عاشقانه روانشناختی‌سیاسی است که سعی دارد به درون حفره‌های تاریک درونی زنی اسیر شده قدم بگذارد و او را واکاوی کند و به دنبال آن حوادث مهم سیاسی و جاسوسی سال‌های اخیر ایران را هم بیان می‌کند.

این رمان با ۳۸۴ صفحه و قیمت ۲۲۰ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...