آرامگاه "ویلیام شکسپیر" بدون جابجایی سنگ و با در نظر گرفتن نفرینی که روی آن حک شده مرمت می‌شود. 
  
آرامگاه شکسپیر در کلیسای تثلیث در زادگاهش استراسفورد قرار دارد و بناست همزمان با بازسازی این کلیسای قدیمی سنگ قبر این ادیب بزرگ بریتانیایی هم مرمت و بازسازی شود. بر سنگ گور شکسپیر نوشته شده است: خوشبخت باد آن که از این سنگ بگذرد، نفرین باد بر او که خاک مرا زیر و رو کند و استخوان‌هایم را جا‌به‌جا کند.

این جملات باعث شده که از چهار قرن پیش تا‌ امروز انگلیسی‌ها حتی فکر جابه‌جایی و کاوش در گور این ادیب را نکنند و حتی امروز که از سر اجبار قصد بازسازی این مجموعه تاریخی را دارند کاری به مقبره شکسپیر نداشته باشند!

به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه، "جوزفین واکر" از اعضا گروه مرمت گفت: «ما قصد داریم به مرمت گذرگاه‌های کلیسا بپردازیم زیرا رفت‌و ‌آمد از آن معبر بسیار سخت و مشکل است. همچنین در طول این چهار قرن سنگ‌های این بنا بر اثر رفت و آمد مردمی که در مراسم کلیسا شرکت می‌کنند فرسوده شده‌اند و سطح آن‌ها دچار ساییدگی شده است. از آن جهت که ما قصد تعرض به قبر را نداریم از نفرین هم نمی‌ترسیم!»

"ویلیام شکسپیر" شاعر و نمایشنامه‌نویس قرن 16 و 17 انگلیسی است که وی را بزرگ‌ترین نویسنده در زبان انگلیسی دانسته‌اند.از آثار او می‌توان به اتللو، مکبث،هملت،ژولیوس سزار ،رومئو و ژولیت،تاجر ونیزی،شاه لیر،هنری ششم،دو نجیب‌زاده ورونایی،ریچارد سوم و همچنین اشعار غنایی او مانند ونوس و آدونیس،زائر پرشور اشاره کرد. ویلیام شکسپیر در 23 آوریل 1616 درگذشت. 

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...