خادم | شهرآرا


نشست رونمایی و نقد و بررسی کتاب «صورخیال متعالیه»، نوشته دکتر محمود فتوحی، استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی، در دانشکده ادبیات مشهد برگزار شد. این برنامه با همکاری مؤسسه خردسرای فردوسی و انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی و با سخنرانی دکتر محمدجعفر یاحقی، فاطمه حسینی، دکتر غلامرضا اصفهانی، داوود شیخی، دکتر جواد محقق نیشابوری و نویسنده کتاب و با دبیری دکتر یوسف بینا اجرا شد.

صورخیال متعالیه محمود فتوحی

کتاب «صورخیال متعالیه» که انتشارات سخن به تازگی آن را منتشر کرده است، علاوه بر دیباچه، فرجامه، هفتصد بیت شاهد و کتابنامه دارای 9 فصل با این عنوان هاست؛ اقلیم حقیقت ورزی: فلسفه و شعر، فلسفه و شعر ایرانی در سده یازدهم، وجود: اصالت عالم ایجاد، طبیعت: جوشش جوهری، جان، از شرار سنگ تا شعله ملکوتی، بدن: از نقطه تا بلور و نور، زیبایی: جوهر ذاتی است، عشق: از مجاز به سوی حقیقت و شعر: فاعلیت خیال شاعر. آنچه در ادامه می‌آید بخش‌های کوتاهی از سخنان سخنرانان است:

محمدجعفر یاحقی:
شایسته است ادبیات و فلسفه را به هم نزدیک کنیم


ادبیات به نوعی با فلسفه ربط دارد. ما باید فلسفه ادبیات هم داشته باشیم. ما در دوران تحصیل در مقطع کارشناسی، فلسفه ادبیات هم می‌خواندیم. استاد روان شادمان، احمدعلی رجایی بخارایی، بسیار اعتقاد داشت که دانشجو باید فلسفه بخواند، حتی از رساله‌های افلاطون از ما آزمون می‌گرفت. بنابراین، اگر ما بتوانیم ادبیات و فلسفه را به هم نزدیک کنیم کار بسیار شایسته ای است. این از عهده کسانی ساخته است که با مبادی هر دو علم آشنا باشند، اما متأسفانه در نظام آموزشی ما این آشنایی برای دانشجویان ادبیات کم اتفاق می‌افتد. به دانشجویان توصیه می‌کنم که از مسائل فلسفی و از مقولات اندیشگی فراموش نکنند. هر چیزی که توأم با اندیشه درست و منطق صحیح نباشد، باطل است. ادبیات هم باید برای خودش منطق داشته باشد.

فاطمه حسینی، ویراستار کتاب:
این کتاب جست وجوی سامانه فکری است


پژوهشگر وقتی مسئله ای انتخاب می‌کند و چندین سال درباره اش فکر می‌کند، همان طور که این زیست چندساله می‌تواند باعث غنای پژوهش شود، ممکن است آسیب‌هایی را هم وارد متن پژوهشی کند و همین آسیب هاست که حضور یک ویراستار را در کنار یک پژوهشگر ضروری می‌کند. اولین آسیب این است که تفکر مداوم پژوهشگر درباره مسئله پژوهشی ممکن است باعث شود یک سری از مطالب در نظرش بدیهی و شفاف جلوه کند، اما از منظر یک خواننده همچنان در کتاب نقاط مبهمی وجود داشته باشد یا ممکن است استدلال‌هایی که می‌آورد از نظر خودش بسنده و مطلوب باشد، اما وقتی یک خواننده، متن را می‌خواند ممکن است این استدلال‌ها در نظرش نابسنده باشد یا ممکن است مواجهه جانب دارانه با مستندات داشته باشد که باعث می‌شود برداشت‌های اشتباه، هر چند سهوی شود. به نظر من همه این نکته ها، ضرورت وجود یک ویراستار را نشان می‌دهد. در ویرایش این کتاب علاوه بر مسائل مرسوم که در ویرایش متن باید انجام شود به این موضوع‌ها هم توجه می‌کردیم، به استدلال ها، به برداشت‌هایی که از مستندات می‌شد و تأکید دکتر فتوحی هم روی همین موضوع‌ها بود.

در باب خود کتاب «صورخیال متعالیه» باید بگویم که به نظر من این کتاب چند ویژگی دارد که آن را متمایز می‌کند از مطالعاتی که درباره صائب و صائب پژوهی انجام شده است. یکی از این ویژگی‌ها همان چیزی است که در عنوان فرعی کتاب آمده است: «خوانش صدرایی از اندیشه‌های صائب تبریزی». به گمان برخی، از سال 1301 که محمدعلی تربیت یادداشتی درباره صائب منتشر کرد، دوباره صائب به جامعه ادبی معرفی شده است. چون از دوره قاجار و دوره بازگشتیان، علاوه بر شاعران سبک هندی، صائب هم به حاشیه رانده شده بود. از 1301 تا 1402 که «صور خیال متعالیه» منتشر شده می‌توانیم از یکصد سال صائب پژوهی بگوییم. این کتاب در جست وجوی سامانه فکری و نظام اندیشگی صائب است و مثل پژوهش‌های دیگر، نوآوری‌های صائب را تنها به یک تلذذ شاعرانه و تفنن ادبی کاهش نمی‌دهد و سطحی نگاه نمی‌کند.

داوود شیخی:
ادای دینی نسبت به تاریخ فکر را در این کتاب می‌بینیم


من سخنم را به جایگاه این کتاب در مطالعات سبک هندی اختصاص می‌دهم. ابتدا باید به این بپردازیم که آیا اثری که درباره جایگاهش صحبت می‌کنیم به پرسش خاصی پاسخ داده است یا خیر. اگر این پرسش، پرسش بزرگی باشد می‌توانیم جایگاه رفیع تری برایش قائل شویم.از بیست سال پیش به این طرف است که ما مطالعات سبک هندی را با محوریت دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی با وجود استادانی که در این حوزه کار می‌کنند، پررنگ تر می‌بینیم. پیش از آن می‌شود گفت که کسی کمتر به سمت پژوهش‌های سبک هندی می‌رفته است. یک دلیل آن ذوق استادان ادبیات بوده که با این سبک نساخته است. در ساحت دوم می‌توانیم تکرار مکرراتی را که درباره سبک هندی به غلط در تاریخ ادبیات آمده است؛ دلیل کمتر مورد توجه قرار گرفتن این سبک بدانیم.برچسب‌هایی به سبک هندی زده شده است که آن را از حیطه ادبیات والا خارج می‌کند. این کتاب یکی از سؤالات بنیادین مربوط به سبک هندی و سؤال مرکزی آن یعنی فقدان تفکر منسجم به عنوان پشتوانه شعر را پاسخ داده است. کما اینکه کتاب‌های دیگر دکتر فتوحی در این باره، پاسخی به سؤالات و برچسب‌هایی بوده که مطرح و زده شده است.

اگر این کتاب به یکی از سؤالات بنیادین مربوط به سبک هندی پاسخ داده باشد، می‌توانیم بگوییم که کار خودش را انجام داده است، اما ارزش‌های این کتاب به همین محدود نمی‌شود. می‌توانیم بیش و پیش از سبک هندی، ادای دینی را ببینیم به تاریخ فکر. موضوع‌هایی که در این کتاب طرح می‌شود، تحت عنوان معرفت شناسی، انسان شناسی، زیبایی شناسی و ... همه این‌ها می‌تواند داده‌هایی فراهم کند برای نوشتن یک پایان نامه یا بررسی جریان فکر در ایران.

غلامرضا اصفهانی:
تلاشی برای نسبت دادن امر بومی و جهانی


این کتاب، اثری چند وجهی است. مهم ترین ویژگی ای که در پژوهش‌های ایشان [دکتر محمود فتوحی] نظر بنده را جلب می‌کند، نسبتی است که ایشان می‌کوشند بین امر بومی و امر کلی برقرار کنند. آثار ایشان از این لحاظ، نقطه عطف است که نه چندان در ورطه نظریه گرایی فروغلتیده اند و نه چندان در سطح مسائل عرفی و متداول حوزه ادبیات باقی مانده اند. همواره سعی می‌کنند که بین این دو حوزه نسبت دقیقی را برقرار کنند. از این رو آثار ایشان محل درنگ است. کتاب «صورخیال متعالیه» هم به گمان بنده همین راه را پیش گرفته و سعی کرده اند میان این دو حوزه نسبت دقیقی برقرار کنند.همان طور که ارسطو می‌گوید، ادبیات و شعر اساسا پدیده ای بومی است. پژوهش‌های دکتر فتوحی هم این ویژگی را دارند که اول اینکه شعر را به عنوان امر بومی نگاه می‌کنند و بعد سعی می‌کنند از امر بومی دریچه ای باز کنند به سمت امر جهانی و کلی و این به دید بنده نکته درخشان پژوهش‌های ایشان است. در «صورخیال متعالیه» فرض بنیادینی که از دیرباز در تاریخ فلسفه و نخست بار به واسطه افلاطون وارد ادبیات فلسفی شده و گسترش پیدا کرده، یعنی کشاکش فلسفه و شعر بررسی شده است. این کهن کشاکش در سنت یونانی، نخستین بار ازسوی افلاطون بیان می‌شود. آقای دکتر فتوحی در فصل نخست اثر، این موضوع را مبنای کار قرار داده و سپس کوشیده اند برای نخستین بار پژوهشی را پیش بگذارند که نسبت یک شاعر و یک فیلسوف را در تاریخ ادبیات ما بررسی می‌کند.

از دیگر نکات درخشانی که این کتاب دارد این است که همچنان پاسخ بسیار خوبی است بر صائب پژوهان معاصر که تن می‌زنند از اینکه به دیوان صائب به مثابه یک کل نگاه کنند و درگیر نوعی تک بیت گرایی‌های سانتی مانتال و احساسات گرایی سطحی نسبت به دیوان صائب می‌شوند که اگر بخواهیم رادیکال تر صحبت کنیم بر بنیاد نوعی نیهیلیسم و پوچ گرایی نسبت به شعر صائب برمی آیند. در صورتی که نویسنده این اثر به خوبی نشان داده است که صائب به هیچ وجه نیهیلیست نیست؛ چرا که صائب در کلیت دیوان خودش مبنایی حکمی را به ما انتقال می‌دهد و اساسا حکیم از آن رو که در دامن حکمت قرار دارد، نمی‌تواند نیهیلیست باشد.

جواد محقق نیشابوری:
تفسیر رنگ دانه‌های حکمت در شعر صائب


داستان صائب با داستان همه شاعران سبک هندی فرق می‌کند. شعر صائب پیچیدگی‌ها و ظرایف فوق العاده ای دارد که فهم و درک آن کار ساده ای نیست و فرد حتما باید غور و سال‌ها تأمل کند تا بتواند این ظرایف را دریابد.

من شعر را این طور می‌بینم که مثلا قیصر امین پور گفته است؛ که شعر آیینه ناگهان است. نزار قبانی در کتاب «من و شعر» می‌گوید از من می‌خواهند شعر را تعریف کنم، اما نمی‌توانم. چرا که شعر مانند رقص است و یک رقصنده هر وقت به حرکت پاهای خودش توجه کند از رقص باز می‌ماند. شعر امکان جولان دادن به عواطف و احساسات است. شعر همان جاهایی که به بند کشیده می‌شود شعریتش می‌آید پایین و آن وقتی که شعریتش بالا می‌گیرد زمانی است که اندیشه می‌رود و جولان با روح و هنر است. به نظر من شاعر کار از پیش تعیین شده ای ندارد.

دیگر اینکه شعر تصویری است از همه عرصه‌های زندگی؛ یعنی در شعر ناسزا و غم و شادی و عشق زمینی و آسمانی و حکمت هم هست. اینکه حکمت هم هست به آن معنی نیست که شاعر آگاهانه می‌خواهد کاری بکند که چیز دیگری را به بند شعر بکشد. بلکه شعر جلوه ای است از همه ابعاد زندگی. فرد در معرض شهودی قرار می‌گیرد که جنسش لزوما اندیشگی نیست. به قول اخوان ثالث، شعر حاصل لحظاتی است که شاعر در پرتو شعور نبوت قرار می‌گیرد. یعنی خبری از جایی به او می‌رسد که خودش هم نمی‌داند. این ماهیت شعر است. بنابراین، شاعر اگر حکمتی هم دارد در لحظه ای که می‌خواهد شعر بگوید از آن بی خبر است. منتها رنگ دانه‌های فلسفی که در ذهنش است خودبه خود در شعرش ظهور پیدا می‌کند. بنابراین، یکی از ارزش‌های این تحقیق به این است که دارد آن رنگ دانه‌ها را تفسیر و تبیین می‌کند.

محمود فتوحی:
شعر نوعی اندیشیدن است


ضمن سپاسگزاری از همه حضار و سخنرانان. دیدگاهی متفاوت با دکتر محقق دارم. من شعر را از منظر اندیشه نگاه می‌کنم. شعر نوعی اندیشیدن است. خود صائب بارها اشاره کرده است که به زور فکر به این طرز دست یافتم. در باب لحظه سرودن شعر اگر بخواهیم صحبت کنیم موضوع دیگری است که من در کتاب هیچ بحثی درباره آن نکرده ام. آنچه من به عنوان خویشاوندی شعر و فلسفه بر آن تأکید دارم، نتایج حاصل از آن هاست. وقتی می‌گوییم دو رویه ایجاد حقیقت است، یعنی هم فیلسوف حقایق جدید را می‌آفریند و هم شاعر. مگر نه اینکه فردوسی حقایقی را آفریده به نام ایرانیت که ما هیچ گریزی از آن در طول 10 قرن نداشته ایم. یا حقایقی که سعدی و مولانا برساخته اند. حال این حقایق بر اثر تخیل ساخته شده باشد یا با روش تعقل بحث دیگری است. بحث من بر سر نتایجی است که سخن در دو حیطه ایجاد می‌کند که حیطه شاعرانگی و حیطه تفلسف است. نتایجش مثل هم و هر دو اقلیم ایجاد حقیقت هستند. نگاه ناظر بر نتایج حاصل از سخن است. یک مشابهت و خویشاوندی دو قلمرو در این است که هر دو در میدان زبان این حقیقت را ایجاد می‌کنند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...