«پروانه‌ها گریه نمی‌کنند» نوشته مرضیه اعتمادی، مجموعه‌ای از 15 روایت حول موضوع پرچالش معلولیت است.

پروانه‌ها گریه نمی‌کنند مرضیه اعتمادی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «پروانه‌ها گریه نمی‌کنند»، پیشگام آغاز هم‌صحبتی و گشودن باب گفت‌وگوی بی‌واسطه در باب تفاوت‌ها و معلولیت‌های جسمی و ذهنی مختلف است.

نویسنده که خود مادر یک کودک معلول است، هدف خود را از گردآوری این روایت‌ها بازکردن دریچه‌ای به دنیای کمتر شناخته‌شده معلولیت عنوان کرده است.

وی پیش از این کتاب «شصت» را در روایت بیماری و معلولیت جسمی و ذهنی دخترش زینب نوشته بوده که بعد از چاپ شصت و بزرگ‌تر شدن زینب مواجهه‌ نویسنده با ابعاد گسترده معلولیت و ملاقاتش با افراد دارای معلولیت و خانواده آنها افزایش یافته و با دیدن دغدغه‌ها و مشکلات آنها انگیزه لازم را برای نوشتن از زوایای مختلف و پنهان‌مانده معلولیت یافته و «پروانه‌ها گریه نمی‌کنند» را تحریر کرده است.

اعتمادی در مقدمه کتاب اشاره کرده که بچه‌های دارای معلولیت شبیه پروانه‌اند؛ چراکه در عین زیبایی و لطافت به‌شدت آسیب‌پذیرند. به راحتی می‌توانند با یک حرف یا نگاه بشکنند. باید آداب برخورد با آنها را یادبگیریم. کمکشان کنیم درهای جامعه را برویشان بازبگذاریم؛ اجازه بدهیم از پیله ناتوانی و ضعف بیرون بیایند و شگفتی بال‌هایشان را پیش چشم ما به نمایش بگذارند. پروانه‌ها وقتی از دنیا ناامید می‌شوند، گریه نمی‌کنند. درعوض قدرت بال‌هایشان را از دست می‌دهند. خشک می‌وشند، می‌شکنند، تمام می‌شوند.

نویسنده «پروانه‌ها گریه نمی‌کنند» تاکید دارد که باید برای بهترشدن حال پروانه‌ها تلاش کنیم. نگذاریم از شوق پرواز خالی شوند. بگذاریم جهان با دیدن لبخند آنها زیباتر از قبل شود. زیبا مثل لبخند رضایت یک پروانه وقتی که بال‌های پر از طرح و نقشش را روی گل آفتابگردان بازمی‌کند.

عنوان‌های روایت‌های این کتاب شامل «پر از خاطرات ترک‌خورده‌ایم»، «ای صورت تو آیه و آیینه خدا»، «چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو»، «آن خانه کو؟ نشانی آن کوچه باغ کو؟«، «نام تو رازی نوشته بر پر پروانه‌هاست»، «ز شوق زخمی دل، ناگهان طلوع کنیم»، «در خواب‌های خود به که لبخند می‌زنی؟»، «به یاد حادثه بالم اگر شکست چه باک؟»، «خورشیدها سرمی‌زنند از پیش پایت»، «مراببر به زمین و زمانه‌ای دیگر»، «که دل زدیم به دریای بی‌خیالی‌ها»، «هرگز دلم نخواست بگویم هرگز»، «خوشا پریدن با این شکسته‌بالی‌ها»، «کو کوچه‌ای ز خواب خدا سبزتر بگو؟»، «دل‌داده‌ام بر باد، بر هرچه باداباد» و «گفتیم باید ساخت اما نه با دنیا که دنیا را» از میان شعرهای زنده‌یاد قیصر امین‌‌‌پور انتخاب شده و در اولین روایت که شماره صفر را به خود گرفته به بیان خاطرات شخصی خود پرداخته است.

در بخشی از روایت «دل داده‌ام بر باد، بر هرچه باداباد» آمده است: «حرفی برای گفتن نداشتم جز اینکه از خدا بخواهم با من همان‌طور مدارا کند که من با محمدم می‌کنم. چشمش را به روی خراب‌کاری‌های من ببندد و وقتی برای آشتی به سمتش می‌روم دستم را بگیرد، بغلم کند و زیر گوشم بگوید ایرادی نداره، سخت نگیر. بالاخره درست می‌شه.»

کتاب «پروانه‌ها گریه نمی‌کنند» اخیرا در 256 صفحه و بهای 78 هزار تومان توسط «جام جم» منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...