کتاب «پسری با تی‌شرت کلاه‌دار؛ خاطرات زینب مکیان، همسر شهید مدافع حرم،‌ احمد مکیان»، به قلم اعظم محمد پور از سوی انتشارات خط مقدم منتشر شد.

پسری با تی‌شرت کلاه‌دار؛ خاطرات زینب مکیان، همسر شهید مدافع حرم،‌ احمد مکیان

به گزارش کتاب نیوز، اعظم محمد پور در مقدمه این کتاب نوشته است: «با کمک خانم زینب مکیان،‌ تصاویر زندگی احمد را در ذهنم بازسازی کردم. نمی‌شد از احمد بنویسم و از روح و الا و خلوص و صفای پدرش چیزی نگویم. نمی‌توانستم او را بدون صبر و خودسازی مادرش وصف کنم... گرچه بخشی از سیره‌ی احمد، ثمره تلاش خودش بود، پاکی نسل و نسب وی در تعالی روحش مؤثر بوده است».

کتاب پسری با تی‌شرت کلاه‌دار از زبان همسر شهید است؛ بانویی که وقتی همسرش را به خدا هدیه کرد، فقط هفده سال داشت.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «عمه که زبانش بند آمده بود، گفت: زینب، احمد چرا این‌جوری شده؟ چرا این قد موهاش بلنده؟ نکنه این پسره از راه به درش کرده؟ چرا سر و وضعشون یه جوره؟ این پسره با این شلوار شیش جیبش چقدر تو ذوق می زنه! تا سر برگرداندم،‌ از احمد و دوستش خبری نبود.

عمه، سگرمه‌هایش رفت توی هم و گفت: داداش و زن داداشم برای این بچه چیزی کم نگذاشتن. شیخ مجید، با حقوق طلبگی بزرگشون کرد. رحیمه هم با بچه‌ها یه پاش حرم بود یه پاش مسجد.

سرم را تند تند تکان دادم و گفتم: ولی باز خوبه حسن و حسین می‌رند حوزه. خدا کنه احمد هم مثل دوقولوها سر به راه بشه و برگرده حوزه سر درسش».

در بخش دیگری از این کتاب می‌خوانیم:«عمو مجید زنگ زد به شیخ محمد که فرمانده‌اش بود. شیخ محمد هم وصیت‌نامه‌ی احمد را فرستاد. عکس وصیت‌نامه به دستمان رسید. خودش خواسته بود مزارش کنار هم‌رزمان شهیدش باشد. می‌توانست در گلزار شهدای قم دفن شود؛ ولی وصیت کرده بود کنار شهدای تیپ فاطمیون باشد؛ کنار برادران افغانی‌اش. نوشته بود: در حالی این متن را می‌نویسم که امیدی به شهادت ندارم مگر به فضل خداوند... دوست دارم اگر جنازه‌ام به دست شما رسید، پیکر بی‌جان مرا غریبانه تحویل بگیرید و غریبانه تشییع کنید و غریبانه در بهشت معصومه، قطعه 31 به خاک بسپارید و روی قبرم چیزی ننویسید و اگر خواستید چیزی بنویسید، فقط بنویسید: «تنها پر کاهی، تقدیم به پیشگاه حق تعالی». حتماً چنین کاری بکنید؛ چون من از روی پرنور شهدای گمنام خجالت می‌کشم که قبرم مشخص باشد و جنازه‌ام با احترام تشییع شود....».

شایان‌ذکر است، شهید احمد مکیان متولد اول فروردین 1373 متولد شهر اهواز بود و در 18 خرداد 1395 در حلب سوریه به شهادت رسید و در قطعه 31 بهشت معصومه قم، کنار هم‌رزمان شهیدش به خاک سپرده شد.

کتاب «پسری با تی‌شرت کلاه‌دار؛ خاطرات زینب مکیان، همسر شهید مدافع حرم،‌ احمد مکیان»، از سوی «اعظم محمد پور» مصاحبه و تدوین شده است، محمد مهدی عقابی ویراستار کتاب بوده و در شمارگان 1000 نسخه به قیمت 34 هزار تومان از سوی انتشارات خط مقدم منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...