کتاب «اعتراف» [Cuentos escogidos] مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه انریکه اندرسون ایمبرت [Enrique Anderson Imbert] با ترجمه علی باغشاهی منتشر شد.

اعتراف» [Cuentos escogidos] داستان‌های کوتاه انریکه اندرسون ایمبرت [Enrique Anderson Imbert

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، انریکه اندرسون ایمبرت نویسنده، مقاله‌نویس، منتقد ادبی، استاد دانشگاه «هاروارد» و اهل آرژانتین است. او به‌عنوان یکی از مشهورترین و چیره‌دست‌ترین نویسندگان اسپانیایی زبان، به‌ویژه در داستان کوتاه و نقد ادبی قلمداد می‌شود تا جایی‌که «گابریل گارسیا مارکز» او را استاد تخیل‌پردازی ادبیات آمریکای لاتین می‌دانند.»

از ویژگی‌های بازر داستان‌های اندرسون می‌توان به فضای رئالیسم جادویی، پایان‌های غافلگیر کننده، خلق جهانی وهم‌آلود و تخیلی اشاره کرد.

به زعم مترجم اعتراف، این کتاب، علاوه بر اینکه رضایت مخاطبان و علاقه‌مندان به ادبیات داستانی، به‌ویژه سبک «ادبیات جادویی» را جلب خواهد کرد، ارزشِ اندیشه و فلسفه این نویسنده شهیر آمریکای لاتین را نیز آشکارتر خواهد ساخت.

از آثار قبلی علی باغشاهی، مترجم این اثر می‌توان به «هنر تلخ نکردن زندگی»، «مردی با پاهای گم‌شده» و «مگسی که می‌خواست پروانه شود» اشاره کرد.

این‌کتاب با ۱۵۸ صفحه توسط انتشارت پایتخت (شانی) منتشر و روانه بازار شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...