سعید تشکری داستان نویس و نمایشنامه نویس درگذشت.

سعید تشکری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، سعید تشکری داستان نویس و نمایشنامه نویس که به دلیل ابتلا به کرونا در بیمارستان بستری شده بود، ساعتی پیش درگذشت.

سعید تشکری متولد ۱۳۴۲ در شهرستان قوچان در استان خراسان رضوی و فارغ‌التحصیل رشته ادبیات نمایشی بود. او نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان تئاتر، عضو بین‌المللی کانون جهانی تئاتر، مدرس ادبیات نمایشی و عضو کانون منتقدان تئاتر بود.

از سعید تشکری بیش از ۴۰ عنوان کتاب به یادگار مانده که از جمله آثار او می‌توان به کتاب‌های «شاه بهار»، «من هستم گیلگمش»، «سیمیا»، «سینما مایاک»، «پاریس، پاریس»، «هندوی شیدا»، «غریب، قریب»، «هرایی»، «بار باران»  و «آرتیست» اشاره کرد. 

وی سال‌ها در رادیو و تلویزیون مشغول فعالیت بود و سریال‌هایی مانند زمانه، واقعه و یوسف می‌آید از آثار او است. رمان‌نویسی، مقاله‌نویسی مطبوعاتی در حوزه ادبیات و نمایش از دیگر فعالیت‌های سعید تشکری در سال‌های فعالیت‌های ادبی و هنری این هنرمند خراسانی بود.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...