رمان تاریخی «کابوس‌های خنده‌دار» جدیدترین اثر حمیدرضا شاه‌آبادی به تازگی از سوی نشر افق برای نوجوانان منتشر شده است.

کابوس‌های خنده‌دار حمیدرضا شاه‌آبادی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ این کتاب، ماجرای پسری نوجوان به نام عطا را روایت می‌کند که به همراه خانواده‌اش به کار نمایش و سیاه‌بازی مشغول‌اند. دوران ناصری است و مردم در قحطی بزرگ به سر می‌برند. در آن زمان که از کار هنر و نمایش درآمدی نصیب این خانواده نمی‌شود مردی عجیب سوار بر کالسکه آن‌ها را می‌بیند و می‌خواهد که به کاخی خارج از تهران بیایند و آن‌جا برای یکی از شاهزاده‌های قاجاری نمایش اجرا کنند؛ اما اعضای خانواده‌ی عطا پس از ورود به این کاخ یکی‌یکی ناپدید می‌شوند. در این کاخ چه می‌گذرد؟

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
«هنوز حرف بابا تمام نشده بود که مرد سیاه‌پوش از کنار دستش بقچه آبی‌رنگ بزرگی را برداشت و به پشت سر پرت کرد. بقچه افتاد وسط گاری. بابا کمی به بقچه و کمی به مرد نگاه کرد. بعد بقچه را کشید به طرف خودش و گره آن را باز کرد. وسط بقچه نان بود. نان سفید. نان تازه؛ آن هم زیاد؛ چند قرص. همه از دیدن نان‌ها خوشحال شدیم. جلو رفتیم و هر کسی یک تکه نان کند و مشغول خوردن شد. هنوز لقمه اول را نخورده بودیم که یک دستمال‌پیچ هم افتاد کنارمان. بابا دستمال را برداشت و باز کرد. وسطش یک قالب کوچک پنیر سیاه و خشک بود. همه دوباره خوشحال شدیم. بابا با دست‌هایش قالب پنیر را ۵ قسمت کرد و گفت من که پنیر دوست ندارم.»

حمیدرضا شاه‌آبادی پژوهشگر تاریخ و داستان‌نویس است. از او تاکنون آثار متعددی برای کودکان و نوجوانان منتشر شده است که در جشنواره‌های مختلف نیز جوایزی کسب کرده‌اند؛ از جمله سه‌گانه‌ی «دروازه مردگان» که در سال 1398 برنده جایزه کتاب سال ایران شد.

رمان تاریخی «کابوس‌های خنده‌دار» در 256 صفحه به شمارگان 1000 نسخه و با قیمت 85000 تومان از سوی نشر افق منتشر و راهی بازار کتاب شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...