هاینتس لینگه ده سال به آدولف هیتلر خدمت کرد، از سال 1935 تا هنگام مرگ پیشوا در می 1945، در پناهگاه زیرزمینی برلین. او یکی از آخرین نفراتی بود که پناهگاه را ترک کرد و هنگام خودکشی هیتلر نگهبانی از در را به عهده داشت.

«تا به آخر با هیتلر، خاطرات پیشکار هیتلر» [With Hitler to the End: The Memoirs of Adolf Hitler's Valet] نوشته هاینس لینگه [Heinz Linge]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «تا به آخر با هیتلر، خاطرات پیشکار هیتلر» [With Hitler to the End: The Memoirs of Adolf Hitler's Valet] نوشته هاینتس لینگه [Heinz Linge] ترجمه حمید هاشمی از سوی نشر میلکان به چاپ رسیده است.

هاینتس لینگه ده سال به آدولف هیتلر خدمت کرد، از سال 1935 تا هنگام مرگ پیشوا در می 1945، در پناهگاه زیرزمینی برلین. او یکی از آخرین نفراتی بود که پناهگاه را ترک کرد و هنگام خودکشی هیتلر نگهبانی از در را به عهده داشت. لینگه با حکایت و اظهارنظرهای زیادی جریان روزمره زندگی هیتلر را به تصویر می‌کشد، از جمله عادت‌هایش در غذا خوردن، نقاط ضعف‌هایش، علائقش، حس شوخ طبعی‌اش و زندگی خصوصی‌اش با براون.

پیشکار همیشه مغموم پیشوا
کسانی که به دوره حکومت نازی‌ها توجه دارند و آن را بررسی می‌کنند شاید اسم هاینس لینگه را نشنیده باشند، ولی احتمالا او را می‌شناسند. عکس‌های بسیاری از پیشوای آلمان، رایش سوم وجود دارد که لینگه همیشه در پس زمینه عکس‌ها، اغلب درست پشت سر هیتلر دیده می‌شود. مرد قد بلندی است که لباس نظامی به تن دارد، سن زیادی ندارد، ولی موهای جلوی سرش خالی است، او پیشکار هیتلر بود، با چهره‌ای همیشه گرفته و مغموم. شاید بتوان گفت او یکی از نزدیک‌ترین اشخاص به هیتلر در میان کارمندان شخصی‌اش بود. (ص 9)»

پیشکار هیتلر درباره رابطه پیشوا با پول و منبع درآمدش به نکته جالبی اشاره می‌کند که بسیار خواندنی است: «هیتلر با پول رابطه خوبی نداشت و به همین دلیل مدیریت پول‌ها را کاملا به بروکنر سپرده بود که آجودان اصلی او بود. او همیشه می‌گفت بودجه‌ای که به عنوان صدراعظم دولت آلمان دریافت می‌کند، به قدری است که فقط می‌تواند هزینه‌های محافظان اس اس را از آن بپردازد. هزینه روزمره مقرهای پیشوا با سود ناشی از فروش کتاب نبرد من تامین می‌شد. از انجا که او همیشه مبلغ زیادی در حساب انتشارات فرانتس ایر فرلاک بستانکار بود، در 1944 این مبلغ حدود هفت یا هشت میلیون مارک بود، بسیار سخاوتمند هم بود و بارها شنیدم که از بروکلر تراز حسابش را می‌پرسید و اگر پاسخ رضایت‌بخشی می‌شنید، مبالغی را به سازمان‌های مختلف مانند سازمان مادر و کودک، سازمان رفاه ملی ناسیونال سوسیالیست یا موسسات جوانان اهدا می‌کرد. (ص 44)»

دفترچه خاطرات اوا براون
در خاطرات هاینتس لینگه یک فصل به روابط هیتلر و اوا براون اختصاص دارد، خاطراتی که در آن شرح می‌دهد چرا پیشوا تا روز آخر روابطش با اوا را به شکل رسمی در نیاورد، ضمن آن‌که درباره خلیقات معشوقه هیتلر اطلاعات خوبی به خواننده می‌دهد: «مانند هر زن و مرد دیگری بین هیتلر و براون هم اختلافی پیش می‌آمد و اوا سعی می‌کرد اشک‌هایش را از من مخفی کند، اما من همیشه می‌دانستم چه موقع دعوا بین شان پیش آمده است. اوا هیچ وقت دلیل اختلاف شان را با کسی در میان نمی‌گذاشت او هیچ وقت با خانم میتل اشتراسر که نظافتچی بود دردل نمی‌کرد.

همه او را خانم دوست داشتنی صدا می‌زدند و واقعا هم دوست داشتنی و خانم بود و هیچ وقت حرف محرمانه یا ناسزایی از او شنیده نشد. هر قدر که بی‌پرده و صادقانه احساساتش را با دفتر خاطراتش در میان می‌گذاشت، همان قدر می‌کوشید احساساتش به گوش نامحرمان نرسد. براون مانند اغلب زنان نمی‌توانست وارد مقر پیشوا شود (جز در اواخر جنگ در برلین) هیتلر خودش مرتب با او تماس می‌گرفت. من اغلب به مکالماتشان گوش می‌دادم، چون یک بار وقتی هیتلر در حضور من به او تلفن کرد، پرسیدم آیا باید اتاق را ترک کنم؟ او با لبخند پاسخ داد: «نگران نباش من طوری صحبت نمی‌کنم که نگران باشم کسی حرفهام رو بشنوه. (ص 58)»


کتاب «تا به آخر با هیتلر، خاطرات پیشکار هیتلر» نوشته هاینتس لینگه ترجمه حمید هاشمی در 230 صفحه، شمارگان یکهزار و 100 نسخه از سوی نشر میلکان منتشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...