مساله، شیوه وابستگی کشورهاست | اعتماد


به تازگی کتاب «جهانی‌شدن برای آگاهی شهروندان» [La mondialisation à l'usage des citoyens] نوشته ناصر منصور گیلانی دکترای اقتصاد و مقیم فرانسه با ترجمه مجتبا میثمی توسط نشر اشاره منتشر شده است. کتاب یادشده، می‌کوشد با فاصله‌گرفتن از تحلیل‌های مجرد نظری، با استناد به شواهد و اسناد متقنِ سیاسی و اقتصادی، به‌ویژه بر بستر حوادث سال‌های آخر دهه 80 تا 2004 میلادی بن‌مایه‌ها، مولفه‌ها و ویژگی‌های جهانی‌سازی کنونی را که به‌درستی «جهانی‌سازی نولیبرالی» نام گرفته است، با رویکردی آموزشی برملا سازد و نشان دهد که میان جهانی‌شدن و جهانی‌سازی نولیبرالی، تفاوت، بنیادی است و جهانی دیگر: جهان مبتنی بر بسط و‌ توسعه دموکراسی، احترام به حقوق بنیادین کارگران و زحمت‌کشان در مقیاس کشورها و به‌ رسمیت‌شناختن حق ملت‌ها در تعیین‌ سرنوشت خود، ممکن است.

جهانی‌شدن برای آگاهی شهروندان» [La mondialisation à l'usage des citoyens] نوشته ناصر منصور گیلانی

در این کتاب از جمله می‌خوانیم: «جهانی‌شدن با افزایش وابستگی، یا پیوند فزاینده جوامع بشری، به‌ویژه پیوند اقتصادهای ملی تبیین می‌شود. اما در چارچوب نظام سرمایه‌داری این وابستگی متقابل، رقابت بین نظام‌های تولیدی-اجتماعی، تسلط آشکار دارد. جهانی‌شدن، فرآیندی تاریخی و برآمده از توسعه سرمایه‌داری است. از دید نیروهای اجتماعی حاکم بر این نظام، روند جهانی‌شدن پاسخی است به بحران سودآوری؛ یعنی کشف راه‌های تازه‌ای است برای افزایش میزان سود در رابطه با سرمایه‌های پیش‌ریخته. درنتیجه، این فرآیند به عنوان جنگ اقتصادی تمام‌عیار معرفی می‌شود. امروزه ‌چنین‌دیدی از‌ جهانی‌شدن حاکم بر مباحث‌ عمومی‌ است. به عبارت دقیق‌تر، جهانی‌شدن با پدیده کسب سود و سودآوری مالی مترادف شده است. به ‌همین ‌دلیل، برای روشن‌شدن مسائل باید توجه داشت که این جهانی‌شدن، به‌واقع جهانی‌سازی سرمایه‌داری یا جهانی‌سازی لیبرالی است... شرکت‌ها در معرضِ خطر ورشکستگی و ناپدیدشدن، باید رقابتی باشند و رقابتی باقی بمانند. همین استدلال درباره دولت-ملت‌ها نیز به‌کار برده می‌شود که اگر رقابتی نباشند، به حاشیه رانده خواهند شد... وابستگی متقابل اقتصادهای ملی، که در جهانی‌سازی لیبرالی نمودار می‌شود، به‌شدت نابرابر است و به روابط مبتنی ‌بر سلطه می‌انجامد. وجود نابرابری‌ها و روابط مبتنی ‌بر سلطه، به تقویت مقاومتی مشروع منجر می‌شود. اما جهانی‌سازی لیبرالی، اغلب از انتقال این نیروی مقاومت به نیروی جایگزین سازنده ممانعت می‌کند.»

نویسنده همچنین، یادآور می‌شود که: «جهانی‌شدن به عنوان یک فرآیند تاریخی، محصول عمل انسانی است؛ از این‌رو، محتوای آن تغییرپذیر است. برای بررسی موضوع جهانی‌شدن، باید عاملان و حاملان، پویایی و تضادهای آن را شناخت. منظور این است که جایگزینی، نه برای جهانی‌شدن، بل برای جهانی‌سازی سرمایه‌داری یا جهانی‌سازی لیبرالی وجود دارد. به عبارت دیگر، این واقعیت که جوامع انسانی بیشتر و بیشتر به یکدیگر وابسته می‌شوند، به ‌خودی‌خود مشکلی ایجاد نمی‌کند. مشکل از شیوه این وابستگی متقابل است که ایجاد و بازتولید می‌شود. ایجاد جایگزین برای جهانی‌سازی لیبرالی نیازمند عمل‌جمعی در سطح‌های مختلف محلی و ملی است. این کار مستلزم وضع مقررات جدید در روابط بین‌المللی بر پایه یک هدفِ محوری، یعنی پاسخ به نیازهای آنی و آتی مردم است.»

کتاب در 5 بخش و هر بخش، شامل دو فصل تدوین شده است: بخش نخست، به مفاهیم، ویژگی‌ها و فرآیندهای پرتضاد جهانی‌سازی لیبرالی و برآمدن آن از بستر مناسبات اقتصادی جهان در نیمه دوم سال‌های 1980 می‌پردازد. بخش دوم، حاملان و بازیگران جهانی‌سازی نولیبرالی- اعم از شرکت‌های چندملیتی، نهادهای بین‌المللی کارگزار آنها، از نوع صندوق ‌بین‌المللی ‌پول، بانک جهانی، سازمان ‌تجارت ‌جهانی، سازمان همکاری و توسعه‌ ‌اقتصادی، گردهمایی‌های داووس و البته دولت‌های امپریالیستی- را معرفی می‌کند و به بررسی عملکرد هریک از آنها در این عرصه و در پهنه جهان می‌پردازد. بخش سوم، به چگونگی پیشرانی نولیبرالیسم در قاره‌ ‌اروپا و به‌طور مشخص در کشور فرانسه و در این‌ کشور به رویارویی حاکمیت نولیبرال با کارگران و زحمتکشان با هدف بازپس‌گیری دستاوردهای اقتصادی- اجتماعی این کشور اختصاص دارد که بازخوانی آن، از برخی جنبه‌ها، بس آموزنده است. بخش چهارم، به مخاطراتی که بحران‌های جهانی‌سازی نولیبرالی بر بستر بحران‌های مالی، تغییرات جمعیتی و موج‌های مهاجرتی، کلیت سیاره‌‌ زمین را تهدید می‌کند، اشاره دارد و پیامدهای ویرانگر آن‌ مخاطرات را بر محیط‌زیست و نیز بر نابرابری‌های روزافزون در مقیاس‌ جهانی و در محدوده کشورها بر‌می‌شمارد.

بخش پایانی کتاب، به تبیین ضرورت دگرگون‌سازی مقررات ناظر بر مناسبات اقتصادی و اجتماعی‌ جهان و تغییر بنیادین در ساختار و عملکرد نهادهای بین‌المللی و نیز به ضرورت ایجاد جبهه وسیعی از نیروها‌ی مترقی و مردمی، به مثابه جایگزینی در برابر نولیبرالیسم اختصاص دارد. توضیح آنکه اگرچه داده‌ها و اطلاعات کتاب در سال 2004 (سال انتشار کتاب) متوقف می‌شود، اما مترجم کوشیده است از طریق یادداشت‌های توضیحی (پانوشت‌ها) این داده‌ها را به‌روزسانی کند. بی‌تردید، مطالعه این کتاب برای تمام فعالان، دانشجویان و دانش‌پژوهان اجتماعی؛ اعم از هواداران حقوق بنیادین کار، فعالان تامین امنیت غذایی، طرفداران حفظ محیط‌زیست، عدالت‌خواهان و مدافعان برابری انسان‌ها بس سودمند است. مطالعه این کتاب حتی می‌تواند برای مدیران، صاحبان سرمایه‌های مولد و کوچک، برنامه‌ریزان و تصمیم‌گیرندگان اجتماعی و اداری مفید باشد؛ به‌ویژه از آن‌رو که تمام بلندگوهای تبلیغاتی اعم از رسانه‌ها، جزوه‌های آموزشی و درسی به تبعیت از منادیان مراکز جهانی‌سازی نولیبرالی به مثابه کارگزاران کلان ‌سرمایه‌داران جهانی، جهانی‌سازی نولیبرالی را یگانه ‌راه محتوم در مسیر رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی معرفی می‌کنند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...