«بهسپیدی یک رؤیا» رمانی تاریخیمذهبی بهقلم فاطمه سلیمانی ازندریانی، بانوی نویسنده است که نگاهی به زندگی حضرت معصومه سلام الله علیها دارد. این رمان که بهنوعی اولین رمان تاریخیمذهبی از زندگی دختر بزرگوار حضرت امام موسیبن جعفر کاظم و خواهر حضرت علیبن موسی الرضا علیهم السلام است با استقبال زیادی مواجه شد. سلیمانی علاوه بر نوشتن این کتاب، رمانهای مذهبی دیگری از جمله «یک خوشه انگور سرخ» درباره زندگی امام جواد علیه السلام و «طلوع روز چهارم» سرگذشت 4 بانوی بزرگ تاریخ را نوشته است.
«بهسپیدی یک رویا» اولین رمان درباره زندگی حضرت معصومه(س) است، در حالی که کتابهای قبلی درباره ایشان بیشتر شبیه به مستندنگاری بودهاند، بهنظر شما معرفی چهرههای دینی و بهویژه ائمه معصومین(ع) در قالب رمان، از چه ابعادی دارای اهمیت است؟
همانطور که اشاره کردید، کتابهای زیادی درباره زندگی حضرت معصومه نوشته شده است که هیچ کدام داستان نیستند و فضای مستند روایی دارند. جالب است بدانید که بسیاری از این کتابها از «ب بسم الله» تا «ن پایان» شبیه به همدیگراند! انگار که کتابها را باز کرده و از آن رونویسی کرده بودند، هیچ خلاقیتی در آنها نبود.
بنده معتقدم که مخاطب عام کمتر سراغ کتابهای مستند روایی میرود و بیشتر اطلاعاتی که درباره ائمه معصومین دارد آن چیزی است که یا از تلویزیون میبیند و یا از منبر میشنود، اما وقتی این زندگینامه در قالب داستان قرار میگیرد، مخاطب عام را به خود جذب میکند و خیلی از اطلاعاتی را که بهطور پراکنده در کتابهای دیگر آمده است در یک رمان بهصورت جمعشده پیشِروی نگاه او قرار میدهد، بنابراین نوشتن رمانهایی مبتنی بر زندگی ائمه معصومین و چهرههای شاخص اسلام، باعث میشود که مخاطب اطلاعات بیشتری از آنها پیدا کند.
برای مثال در مورد امام جواد رمان «یک خوشه انگور سرخ» را نوشتهام. شاید خیلیها بدانند که ایشان در سن بسیار کمی به شهادت رسیده است اما نمیدانند که ایشان در کودکی به امامت رسیده است. بهنظرم در رمان بهتر میتوان به این موضوعات پرداخت و به مخاطب اطلاعات داد.
تخیل عنصر مهم و عضو جداییناپذیر داستاننویسی است، این موضوع در حالی است که تخیل کردن درباره ائمه شاید خیلی جایز نباشد، نظر شما چیست (از نظر خودتان رعایت این موضوع دارای حرمت است یا از نظر ممیزی وزارت ارشاد؟)
اصلاً نمیتوان تخیل کرد، بهویژه اگر معصوم باشند، تخیل کردن امر جایزی نیست، حتی برای یک جمله، البته این اعتقاد شخصی من است، وگرنه فرد ممیز که در وزارتخانه نشسته و کتاب به دستش میرسد بهاندازه نویسندهای که کتاب را نوشته است اطلاعات ندارد که بداند فلان حرف را امام زده است یا خیر.
با این حساب چگونه میتوان رماننویسی و داستاننویسی درباره زندگی معصومین را به یکدیگر پیوند زد؟
اولاً دقت داشته باشید که داستاننویسی، مادر همه هنرهای نمایشی بهویژه فیلم و سریال است، برای مثال سریالی بهنام «ولایت عشق» را درباره امام رضا علیه السلام داریم. در این سریال میبینید که همه سخنانی که امام فرمودند، عیناً و در جای دقیق خود آمده است، پس تخیل کجای سریال آمده است؟ تخیل در شخصیتپردازی چهرههای غیرمعصوم و فرعی انجام شده است، مثلاً میدانیم که امام رضا در ملاقاتهایش با مأمون چه حرفهایی را زده است اما نمیدانیم که مأمون چه سخنانی را خطاب به وزیر، همسر و اطرافیانش زده است. در این مورد، فیلمنامهنویس تخیل کرده و دست به تولید زده است، مثلاً در یک صحنه از فیلم، امام رضا یک یا دو دیالوگ دارد اما مأمون برای دقایقی صحبت میکند، بنابراین تخیل کردن در مورد شخصیتها و اتفاقات فرعی میتواند رخ دهد.
وقتی رمان «بهسپیدی یک رؤیا» منتشر شد، این حساسیتها به خودتان هم وارد شد؟
از آنجا که عصمت حضرت معصومه اکتسابی است، میتوانستم تخیل بیشتری داشته باشم. این موضوع در کتاب «مسافر ری» هم وجود داشت، اما در کتاب «یک خوشه انگور سرخ» که درباره زندگی امام جواد علیه السلام است، اصلاً تخیل نکردم.
همانطور که میدانید در این رمان شخصیتی بهاسم «اسماء» خلق کردم که یکی از خواهران حضرت معصومه است، این شخصیت کاملاً تخیلی است. اسماء نقطه مقابل حضرت معصومه از نظر ویژگیهای اخلاقی است و دلیلم برای انتخاب چنین کاراکتری این بود که با نمایش «بدی و زشتی» بتوان خوب بودن حضرت فاطمه معصومه را بهتصویر بکشم، البته اسماء خیلی هم شخصیت بدی نیست، کمی پرخاشگر است، زیادهخواه است، از رفتوآمد زیاد شیعیان به خانهشان گله دارد و...، سر خلق این شخصیت بسیار اذیت شدم و نقدهای زیادی به آن شد.
البته هنوز هم از خلق چنین کاراکتری پشیمان نیستم، معتقدم که اگر چنین کاراکتری وجود نداشت، نمیتوانستم بهخوبی زیباییهای حضرت معصومه را به تصویر بکشم. جالب است بدانید که امام موسی کاظم علیه السلام پسرانی بهنام عباس و زید داشته است که بسیار منفی بودند، حتی زید رفتارهایی از خود نشان میدهد که امام رضا از برادری با او اعلام برائت میکنند، با خود گفتم همانطور که در پسران امام موسی کاظم فرزندان ناخلفی وجود داشته است، حتماً بین 19 دختر ایشان هم دختری بوده است که رفتارهایش با دیگران کمی فرق داشته باشد.
بهنظر شما نسل جوان از اینگونه رمانها استقبال میکند؟
بله. رمان «بهسپیدی یک رؤیا» مخاطبان دهه 70 و دهه 80 زیادی داشت که بهخوبی با کار ارتباط برقرار کرده بودند.
وقتی رمان «بهسپیدی یک رؤیا» را نوشتید، معرفت و نوع زیارت کردنتان از حرم حضرت معصومه تغییر کرد؟
قطعاً. قم رفتن تبدیل به یکی از برنامههای زندگی من شده است، پیشتر این سفر خیلی برایم اولویت نداشت اما حالا هر 2ـ3 ماه یکبار باید قم بروم، مخاطبین کتاب هم چنین حسی پیدا کردهاند، بسیاری از آنان به من میگویند که "پیش از این حضرت معصومه را نمیشناختیم اما اکنون زیارت بامعرفتتری داریم" و... .
آیا در رمانهای مذهبی و تاریخی کمبودی میبینید؟ در کدام بخشها ضعف به چشم میخورد؟
خوشبختانه در سالهای اخیر داستانهای زیادی درباره ائمه معصومین نوشته شده است و از این نظر خوشحالکننده است اما متأسفانه میبینیم که کیفیت داستانها پایین آمده است، برای مثال نمونههایی را دیدهام که بسیار ضعیفاند، مثلاً شخصیتی فرعی را انتخاب میکنند و برای ایجاد جذابیت، داستانی عاشقانه هم کنارش قرار میدهند تا جذاب شود. روایت از معصوم آنقدر از دور است که هیچ چیزی متوجه نمیشویم.
دلیلش چیست؟
این اتفاق در مورد داستانهای دفاع مقدس هم عمدتاً رخ داده است، چرا که نویسندههایی که در این زمینهها فعالاند احساس میکنند که زشت است کتاب خارجی بخوانیم و فقط باید کتاب مذهبیایرانی بخوانیم. بنده معتقدم برای نوشتن رمان تاریخیمذهبی باید سواد داستاننویسی خود را بالا ببریم. نویسندهای که میخواهد قلم بزند باید بداند که شاهکارهای ادبی پیشینیان چگونه خلق شده است. اگر نویسنده مطالعات خود را بالا نبرد نمیتواند اثر خوبی خلق کند. بهنظرم نویسندگان ما ضعف مطالعه دارند، بهویژه در ادبیات خارجی.
بهنظر شما نوشتن رمان درباره چهرههای تاریخی مذهبی چقدر جای کار دارد؟
هرچقدر هم که نوشته شود، کم است. به هر حال هر نویسنده از زاویه دید منحصر به فردی به ماجرا نگاه میکند، برای مثال، وقتی کتاب «دختر ماه» نوشته خانم سارا عرفانی را که بعد از رمان «بهسپیدی یک رؤیا» نوشته شد خواندم، دیدم که فضای متفاوتی دارد. این کتاب هم درباره حضرت معصومه است اما برای نوجوانان نوشته شده است و نگاهی متفاوت دارد. راوی، نوع نگاه و قلم نویسندهها با یکدیگر متفاوت است و همین موضوع زمینه را برای کار بیشتر فراهم میکند.
معتقدم رمان خوب در مورد ائمه، زیاد نداریم، همچنین در مورد بانوان بزرگ اسلام، مادران ائمه و... آثار زیادی به چشم نمیخورد.
دوست دارید در مورد کدام ائمه رمان بنویسید؟
در مورد همهشان! البته بهشرط آنکه اطلاعات خوبی درباره آنان کسب کنم و در لحظه بتوانم ارتباط خوبی با آن معصوم بگیرم. برای توضیح بیشتر باید بگویم که دوست دارم در مورد همه ائمه رمانهای خوبی نوشته شود. وقتی میبینم که آقای سیدعلی شجاعی کتابی در مورد امام موسی کاظم نوشته است، خیالم راحت میشود که این کتاب نوشته شده است. بهنظرم رماننویسی درباره ائمه واجب کفایی است و اگر کسی کتاب خوبی نوشت از گردن من ساقط میشود. با این حال بسیار دوست دارم که در مورد امام علی علیه السلام بنویسم.
رمانی درباره امام علی علیه السلام نوشته شده است؟
قطعاً نوشته شده است اما بسیاری از آنان از نظر فرم و محتوا ضعیفند و حتی نقدهای تندی هم به یکی از آنان وارد شده است. کتابی که قصد دارم درباره ایشان بنویسم درباره یکی از دورههای زندگی ایشان است.
این روزها مشغول چه فعالیتی هستید؟ آیا کتاب جدیدی از شما در راه است؟
چند مدتی است که در نشریه شیرازه که زیر نظر مجمع ناشران انقلاب اسلامی است، نکاتی را درباره اصول نویسندگی مینویسم. تاکنون 9 شماره از آن منتشر شده و قرار است تا 12 شماره ادامه داشته باشد. قصد دارم با جمعبندی آنان، تبدیل به یک کتاب آموزش نویسندگی بکنم. البته کتاب نویسندگی نیست و بیشتر نکاتی برای کسانی است که بخوانند تا درک کنند که چگونه پیش بروند و چه کتابهایی را برای نویسنده شدن مطالعه کنند، همچنین یادآوری برای کسانی است که نویسندگی بلدند، از این دنیا دور شدهاند و حالا میخواهند به این فضا برگردند.
علاوه بر این مشغول نوشتن تعدادی داستانکهای عاشورایی هستم که قرار بود محرم پارسال منتشر کنم، اما نشد و البته به امسال هم نخواهد رسید، همچنین مراحل اولیه تحقیق برای نوشتن یک رمان تاریخی را پشتسر میگذارم. بعد از انتشار «خاکستری یک کابوس» رمان دیگری نوشتم که در آن زمان مناسب انتشار نبود، چرا که ضعفهایی داشت. اکنون روی این رمان هم کار میکنم و قصد دارم آن را که در فضایی اجتماعی است، دوباره بازنویسی کنم.
در آستانه روز دختر هستیم، شما بهعنوان بانوی نویسنده چه کتابهایی را برای خواندن به دختران پیشنهاد میدهید؟
خود من کتابهای «پدر، عشق پسر»، «آفتاب در حجاب» و «کشتی پهلوگرفته» آقای سیدمهدی شجاعی را بسیار دوست داشتم و شاید بتوانم بگویم که با این کتابها به دنیای ادبیات علاقهمند شدم.
کنار اینها خواندن کتابهای «دهکده خاکبرسر» نوشته خانم فائضه غفار حدادی شامل روزنوشتهای یک زن خانهدار در لوزان سوئیس، کتاب «بهصرف قهوه و پیتا» نوشته خانم معصومه صفاییراد درباره سفرنامه پیادهروی مارش میرا در بوسنی و کتاب «به من گفتند تنها بیا، پشت خطوط داعش» روایت خانم خبرنگار از داعش را پیشنهاد میکنم.
تسنیم
................ تجربهی زندگی دوباره ...............