رمان فانتزی «اسم تو» [Your name] نوشته ماکوتو شینکای [Makoto Shinkai] با ترجمه پرستو پورگیلانی توسط انتشارات پیدایش منتشر شد.

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «رمان‌های راحت‌خوان» است که این‌ناشر چاپ و ترجمه آن را در دستور کار دارد.

برای برقراری ارتباط بهتر با «رمان راحت‌خوان»، باید آن را راس سوم مثلثی دانست که دو ضلع دیگرش، «آنیمه» (انیمیشن ژاپنی) و «مانگا» (کمیک ژاپنی) هستند. رمان‌های راحت‌خوان، می‌توانند هر ژانر و مضمونی داشته باشند و ممکن است مناسب مخاطبان کودک یا بزرگسال باشند. ولی به‌هرحال نوعی فلسفه و مساله اخلاقی در آن‌ها وجود دارد و البته خواندنشان برای مخاطب راحت است.

تا به‌حال مجموعه‌کتاب‌های «دیگری» ‌، «سائو، هنر شمشیرزنی آنلاین» و «بیداری» در قالب ۴ جلد، ۴ جلد و ۶ جلد در مجموعه «رمان‌های راحت‌خوان»، چاپ شده‌اند. سه‌رمان تک‌جلدی «دفترچه مرگ»، «دیو و پسرک» و «رژه اشباح» هم دیگر آثاری هستند که در قالب این‌مجموعه چاپ شده‌اند.

«اسم تو»  انیمه‌ای رمانتیک و فانتزی محسوب می‌شود. داستان این‌رمان درباره دو دانش‌آموز دختر و پسر به‌نام‌های میتسوها میامیزو و تاکی تاچیبانا است که در دو زمان و مکان مختلف زندگی می‌کنند اما با نزدیک‌شدن ستاره‌ای دنباله‌دار به کره زمین، زندگی‌شان به هم گره می‌خورد. به این‌ترتیب، یک‌روز که میتسوها از خواب که بیدار می‌شود متوجه می‌شود در بدن شخص دیگری است. ماجرا از این‌قرار است که در خواب، بدن میتسوها و تاکی با یکدیگر عوض شده و این‌اتفاق هم، چندبار رخ می‌دهد.

نسخه اصلی «اسم تو» سال ۲۰۱۷ منتشر شد؛ در حالی‌که انیمیشن آن به‌عنوان یکی از پرفروش‌ترین انیمیشن‌های تاریخ سینما سال ۲۰۱۶ ساخته شده بود. ماکوتو شینکای نویسنده ژاپنی این‌رمان، کارگردان انیمیشن و نویسنده کتاب است که با لقب «میازاکی جدید»‌ شناخته می‌شود. انیمیشن‌های «باغ کلمات»، «فرزند آب و هوا»، «گردهمایی گربه‌ها» و «صدای ستاره‌ای در دوردست» از دیگر آثار شینکای در حوزه انیمیشن هستند. «نام تو» پس از ساخت، تبدیل به پرفروش‌ترین انیمیشن تاریخ سینما و چهارمین فیلم پرفروش سینمای ژاپن شد.

رمان پیش‌رو در ۸ فصل نوشته شده که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از: «رویا»، «آغاز»، «روزها»، «جستجو»، «خاطرات»، «نمایش مجدد»، «مبارزه، باشکوه» و «اسم تو».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

همین‌طور که صحبت می‌کنم، موهای مدل بابم را که تا شانه‌هایم می‌رسند، با حرکتی از پشت گردنم کنار می‌زنم. وقتی به این‌قضیه فکر می‌کنم به این‌نتیجه می‌رسم که میتسوها یکدفعه اکثر آن موهای بلندش را کوتاه کرد. این‌طور نیست؟ من موهای بلند سیاه را ترجیح می‌دهم. به‌همین‌خاطر از این مدل زیاد خوشم نمی‌آید... نه. الان این‌حرف‌ها اهمیتی ندارد!
«ولش کنین!»
دهان تشی‌گاوارا به‌قدری باز شده که من عملا می‌توانم صدایی را که برای ابراز تعجب است بشنوم. سایا هم با کنجکاوی من را ورانداز می‌کند. به آن دو نگاه می‌کنم.
«اگه کاری نکنیم، امشب همه می‌میرن!»
صدای همهمه کلاس یکدفعه ساکت شد. چشم تمام همکلاسی‌های‌مان روی من است.
«ص... صبر کن، میتسوها... چی داری می‌گی؟»
سایا با عجله بلند می‌شود. وقتی من را از کلاس بیرون می‌برند ذهنم بالاخره کمی آرام‌تر می‌شود. به‌نظرم خیلی طبیعی است که حرفم را باور نکنند. شاید حرف آن خانم پیر درست باشد و غیرمعقول است که انتظار داشته باشی مردم یکدفعه چنین‌چیزی را باور کنند. وقتی بعد از سال‌ها دوباره با میتسوها جابه‌جا شدم آن‌قدر هیجان‌زده بودم که خودم را متقاعد کردم اوضاع بالاخره به یک نحوی درست می‌شود.
هممم. باید از چیزی که فکر می‌کردم سخت‌تر پیش برود.

این‌کتاب با ۲۵۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۶ هزار تومان منتشر شده است.

[این رمان پیش از این با ترجمه سینا بحیرایی و توسط نشر معیار علم‏‫ منتشر شده بود.]

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...