کتاب «انباشت بیهودگی»، اثر مریم پژمان از سوی انتشارات سیب‌سرخ راهی بازار نشر شد.

انباشت بیهودگی مریم پژمان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا،‌ پژمان که با این اثر نخستین تجربه خود در انتشار داستان را تجربه می‌کند، با اشاره به اینکه تالیف و آماده انتشار شدن این مجموعه داستان دو نیم سال از وی زمان برده است، عنوان کرد: من از زمان نوجوانی داستان می‌نوشتم ولی از همان حدود سه سال پیش که در کارگاه‌های نویسندگی با تکنیک‌های نگارش داستان و نقد آن آشنا شدم تصمیم گرفتم که به صورت جدی وارد دنیای ادبیات شوم. حاصل کارم در این مدت این مجموعه شامل9 داستان است که البته قرار بود 10 داستان در کنار هم باشند که متاسفانه یکی از آنها مجوز دریافت نکرد.

وی در ادامه افزود: تم اصلی داستان‌های این مجموعه نمایش لایه‌های پنهان درون انسان است. در واقع سوی دیگری از او که معمولا از چشم ما پنهان می‌ماند و به تعبیر من رنج ناگزیر انسان در زمان ادراک حس بیهودگی در کوران حوادث معمول زندگی است در این مجموعه مورد توجه من بوده است.

پژمان همچنین در پاسخ به سوالی دربار علت گرایشش به داستان کوتاه با اشاره به اینکه پرداختن به داستان کوتاه در جامعه حال حاضر ایران جسارت و ریسک پذیری بیشتری می‌خواهد؛ تاکید کرد: داستان کوتاه هنوز در بین خوانندگان ایرانی جایگاه خود را پیدا نکرده و تبدیل به عادت نشده و خوانندگان روشنفکرتر و محدودتری هم دارد، به همین دلیل ناشران کتاب برای رمان رغبت بیشتری دارند چون بازار فروش بهتری دارد. البته قالب داستان کوتاه انعطاف‌پذیری رمان را ندارد، تعداد صفحات محدود است و دست نویسنده باز نیست بنابراین نویسنده در کمترین کلمات باید به خواننده داستان شوک وارد کند و او را تحت تاثیر قرار دهد بنابراین مشخصا نوشتن یک داستان کوتاه خوب اصلا کار ساده ای نیست. و این ذهنیت اشتباه است که یک رمان نویس حرفه ای الزاما میتواند داستان کوتاه خوبی هم بنویسد.

به گفته این نویسنده داستان کوتاه به مفهوم مدرن آن در ایران و حتی جهان عمر کمتری نسبت به رمان دارد و به باور وی هنوز راه درازی در پیش است تا داستان کوتاه ارزش خود را پیدا کند چنانکه الیس مونرو که برنده جایزه نوبل2013 برای مجموعه داستان های کوتاهش شد جملاتی با این مضمون می‌نویسد که خیلی خوشحال است که مردم به داستان کوتاه به عنوان یک هنر مهم نگاه میکنند، نه یک دست گرمی که قبل از خواندن رمان.

انتشارات سیب سرخ این مجموعه داستان را در 96 صفحه با قیمت 23500 تومان منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...