ما شنوندگان خوبی نیستیم | اعتماد


در روزگار کنونی، انسان‌ها هر ساعت و بلکه هر دقیقه‌ای به وسیله ده‌ها خبر و اطلاعات و پیام و... بمباران می‌شوند. مدام گوشی تلفن همراه به ما هشدار می‌دهد که یک پیام صوتی یا تصویری یا متنی جدید آمده است. این تشتت و تکثر اخبار و اطلاعات و داده‌های ورودی، سبب شده که خودمان را فراموش کنیم و از میزان توجه‌مان کاسته شود. توجه آگاهی، می‌خواهد به ما خاطرنشان کند که متوجه خودمان باشیم و اجازه ندهیم به سادگی در حجم انبوه اطلاعات و داده‌ها گم شویم. نشست هفتگی شهرکتاب در روز سه‌شنبه ۲۱ مرداد به نقد و بررسی کتاب «معجزه توجه‌آگاهی» [The miracle of mindfulness: a manual on meditation] نوشته تیک نات هان [Thich Nhat Hanh] با ترجمه مرتضی کشمیری و پیوند جلالی اختصاص داشت و با حضور دکتر لادن فتی، مرتضی کشمیری و سیاوش نیک‌پور در مرکز فرهنگی شهرکتاب به‌صورت مجازی برگزار شد.


معجزه توجه‌آگاهی [The miracle of mindfulness: a manual on meditation] تیک نات هان [Thich Nhat Hanh]

راه درازی که به شادی می‌انجامد | علی‌اصغر محمدخانی
تیک نات هان عارف و راهب آرام بلندآوازه ذن بودایی است. او در ۱۹۲۶ در ویتنام متولد شده و از 16 سالگی به سلک راهبان بودایی درآمده است. این فعال صلح بیش از صد کتاب منتشر کرده است. او از شیوه‌های عملی و مساله عدم‌خشونت از گاندی پیروی می‌کند و در زمان جنگ ویتنام بزرگ‌ترین جنبش عدم‌خشونت قرن را بنیاد گذاشته است. از آثار ترجمه‌شده او به فارسی می‌توان به «شادمانی: تمرینات مورد نیاز ذهن‌آگاهی»، «راه‌رفتن و مراقبه: راه درازی که به شادی می‌انجامد»، «هنر برقراری ارتباط»، «کلیدهای ذن»، «عبور از ترس با ذهن‌آگاهی»، «آشتی: شفای کودک درون»، «هر گام آرامش است»، «آرامش حقیقی: به خشونت درون خود، خانواده، جامعه و دنیا پایان دهید»، «نامه عاشقانه به زمین» اشاره کرد. این عنوان‌ها به‌ خوبی مضامین عمده آثار این نویسنده را نشان می‌دهد.

تیک نات هان بسیار شاعرانه و با سکوتی خاص سخنرانی می‌کند. این شاعرانگی در نوشته‌های او نیز دیده می‌شود. او سخنان خود را با زبانی ساده و همه‌فهم بیان می‌کند تا حتی کودکان و نوجوانان بتوانند آنها را درک کنند. به نظر می‌رسد آموزه‌های این راهب ذن بودایی می‌تواند زمینه‌ای برای گفت‌وگوهای میان ادیان فراهم کند، چراکه او به مسائلی مشترک میان همه ادیان و همه انسان‌ها اشاره می‌کند و در چارچوب اخلاق و برای رهایی از درد و رنج سخن می‌گوید. تیک نات هان به مسائل روزمره از راه و رسم خوردن و راه رفتن و عشق ورزیدن تا مفاهیم روان‌شناسی مثل توجه‌آگاهی و آرامش اشاره می‌کند. «معجزه توجه‌آگاهی» به یکی از مفاهیم کلیدی روان‌شناسی می‌پردازد. به‌ تازگی مرتضی کشمیری و پیوند جلالی ترجمه این اثر را در نشر کرگدن منتشر کردند. گفتنی است این مترجمان در سال ۹۵ این اثر را در نشر آسمان خیال چاپ کرده بودند.

دست دیگر شعبده‌باز | مرتضی کشمیری
تیک نات هان به ‌سبب فعالیت‌های بشردوستانه و صلح‌طلبانه خود کاندیدای جایزه صلح نوبل شده است. این کتاب نامه‌ای خطاب به کسانی است که به بازسازی روستاهای ویران‌شده، آموزش کودکان، تاسیس مراکز پزشکی و سازماندهی تعاونی‌های کشاورزی در ویتنامِ آن زمان کمک می‌کردند. این نامه برای انگیزه دادن به آدم‌ها و ارایه تکنیک‌ها و روش‌هایی نوشته شده است تا این افراد بتوانند آگاهانه برای کاهش درد و رنج خودشان و دیگران قدم‌هایی موثر بردارند. پس، این مفهوم، تکنیک‌ها و روش‌ها برای گوشه‌گیری از دنیا، بی‌اعتنایی به درد و رنج دیگران و شرایط اجتماعی و اوضاع جهان نیست.

یکی از دلایل جالب بودن «معجزه توجه‌آگاهی» برای من به اهمیت خواندن کتاب‌های کلاسیک هر حوزه و آگاهی از منبع الهام نویسندگان کتاب‌های دانشگاهی برمی‌گردد. ما همیشه از فیلتر دانشگاهی با این مفاهیم باستانی مواجه شدیم، اما خوب است در کنار آثار دانشگاهی روز، به شکل ابتدایی این آرا و مفاهیم توجه کنیم. افزون بر این، نویسنده در بخش عمده این کتاب رویکردی عمل‌گرا دارد. او وقتی بحث قدری نظری می‌شود، بلافاصله سخن را کوتاه می‌کند، به ارایه تکنیک و روش برمی‌گردد و درگیر مفاهیم نمی‌شود. درحالی‌که ما امروز درگیر و فریفته کلماتیم و از عمل‌گرایی دور افتادیم.

تعاریف متفاوتی درباره توجه‌آگاهی ارایه شده است. تعریف متداول اینکه توجه‌آگاهی یعنی آگاه بودن از تجربه همراه با پذیرش یا داشتن رویکردی غیرقضاوتی به تجربه و داشتن توجهی گشوده، انعطاف‌پذیر و انفرادی. بدین معنا که بدانیم در لحظه چه چیزی را تجربه می‌کنیم. شاید گمان کنیم به تجربه‌های مان آگاهیم، اما با کمی کنجکاوی می‌فهمیم که خیلی از اوقات روز سپری می‌شود، بدون اینکه متوجه تجربه‌مان در حال باشیم و بدانیم در بدن، احساسات، افکار یا جهان پیرامون‌مان چه می‌گذرد. همچنین، قضاوت درباره آگاهی تجربه‌مان را مخدوش می‌کند. البته تیک نات هان نمی‌گوید که به رویکرد قضاوتی ذهن خودمان قضاوتی اضافه کنیم، بلکه مراد این است که ما باید بدانیم قضاوت ما از هر تجربه‌‌ای بخشی از تجربه ما ست و گشودگی می‌تواند این قضاوت را هم در خود بگیرد.

تعریف دیگر می‌گوید، آگاه بودن و زیستن یک تجربه بدون اینکه تجربه دیگری را بر آن ارجح بدانیم. توضیح اینکه در زندگی روزمره ما مدام تجربه‌ای دیگر را طلب می‌کنیم. مثلا اگر با دوستی چایی می‌نوشیم، می‌خواهیم سریع‌تر وارد گفت‌وگو بشویم، اگر وارد گفت‌وگو شدیم می‌خواهیم زودتر حرف را تمام کنیم و به‌جای دیگری برویم. انگار از هر تجربه‌ای به شادی و خوشبختی احتمالی در تجربه دیگر می‌پریم. درنهایت، یک قدم برمی‌داریم و به آخر خط رسیده‌ایم و در آن لحظه می‌فهمیم همان تجربه‌هایی که به آنها اهمیتی ندادیم، زندگی بودند. پس، تیک نات هان می‌گوید، وقتی چایی می‌نوشی، این چایی نوشیدن مهم‌ترین کار تو است.

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
در این تعریف‌ها از نوعی آگاهی همراه با پذیرش و رویکردی بدون‌ قضاوت به تجربه صحبت کردیم. مفهوم آگاهی با توجه کردن پیوسته است و حتی گاهی برخی این دو را یکی می‌دانند. ولی توجه مانند نور چراغ‌قوه است. آگاهی با انداختن نور چراغ روی چیزی اتفاق می‌افتد. هر چه توجه من بیشتر، گشوده و انعطاف‌پذیرتر باشد، آگاهی من بیشتر خواهد شد. در این حالت می‌توانم توجهم را جابه‌جا کنم یا به‌ جای دیگری ببرم و از سوژه موردنظرم آگاه شوم. تمام تمرین‌های این کتاب تمرین توجه است. اینکه چطور می‌توان توجه کرد، توجه را به‌ جای مناسبی معطوف کرد، آن را به ‌اندازه کافی نگه داشت و عمیق شد یا به ‌جای دیگر جابه‌جا یا در زمان لازم برای تمرکز بیشتر آن را محدود کرد.

ما معمولا توجهی گشوده، ارادی و انعطاف‌پذیر نداریم. مدام توجه‌مان به امر دیگری جلب می‌شود یا توجه‌مان روی احساسی خاص قفل می‌شود و برای لحظاتی نمی‌توانیم آن را جابه‌جا کنیم یا به آن تجربه هیجانی گشوده باشیم. در کتاب درباره درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد این مساله خیلی جالب بیان شده است. در اینجا، زندگی مانند شعبده‌بازی توصیف شده است. اطوار و حرکات یک دست شعبده‌باز توجه ما را به سمت خودش می‌برد. درحالی‌که دست دیگر خرگوش را از کلاه بیرون می‌آورد. این همان اتفاقی است که در زندگی می‌افتد. توجه ما به افکار گذشته یا آینده است، درحالی‌که زندگی اینجا و اکنون جریان دارد. وقتی حواس ما به اطوار دست شعبده‌باز یا در جای مناسبی قرار نگرفته است، پیامد رفتارهای‌مان را نمی‌بینیم و از زندگی درس نمی‌گیریم. رفتارهای‌مان از زندگی تاثیر نمی‌گیرد و براساس مجموعه‌ای از قواعد و افکار و بایدها و نبایدهای‌مان رفتاری ثابت داریم. زندگی برای ما روزمره است، چراکه زندگی جایی است که ما آنجا نیستیم. ما براساس تصورات‌مان عمل می‌کنیم و به اقتضای موقعیت واکنش مناسب انجام نمی‌دهیم و در واقع، در زندگی خودمان موثر نیستیم.

عجله نکن!
با تمرین توجه‌آگاهی می‌توان آدمی شد که هر حرکت و رفتاری را آهسته، متعادل و بدون اکراه انجام می‌دهد. ما معمولا در زندگی عجله داریم، یا رفتارهای تکانشی داریم یا منفعلیم و به خودمان برچسب اهمال‌کاری و تنبلی می‌زنیم، با اکراه با دوستان و خانواده‌های‌مان ارتباط داریم، با اکراه کارهای روزانه‌مان را انجام می‌دهیم و انگار زندگی‌مان نوعی رفع تکلیف است. ولی این تمرین‌ها «ذهن مبتدی» را در ما تقویت می‌کند تا بتوانیم هر تجربه‌ای را ‌مانند تجربه نخستین ببینیم. اولین رویارویی با هر چیزی برای ما شگفت‌انگیز و معنادار است و علاقه‌مان را جلب می‌کند. ولی وقتی این تجربه‌ها تکرار می‌شود، فکر می‌کنیم که این را بلدم یا می‌دانم و همین زندگی‌مان را کسالت‌بار و حرکات‌مان را با اکراه همراه می‌کند. تمرین‌های توجه‌آگاهی با برگرداندن ما به همان تجربه‌های نخستین باعث سرزند‌گی ما می‌شوند.

به‌طور کلی، با تمرین‌های توجه‌آگاهی سرزنده‌تر می‌شویم، دیدمان شفاف و گسترده‌تر می‌شود، درون‌مان شفقت و مهربانی رشد می‌کند و درنهایت، می‌فهمیم انسان به دیگر انسان‌ها، موجودات و جهان پیوسته است و نمی‌تواند برای دور ماندن از آسیب‌ها درون پوسته سخت صدف بماند، چراکه این دیگر زندگی نیست. این دید وسیع، عشق و پیوستگی ما را به سمت خدمت به دیگران می‌برد. خدمت کردنی که برای کنترل کردن دیگری یا تغییر دادن دیگری نیست. درنهایت، این راه ما را بر سر این دوراهی قرار می‌دهد که آیا می‌خواهیم فردی بی‌قضاوت، پذیرا، آگاه، دارای عشق عمیق و دید وسیع باشیم یا فردی قضاوت‌گر، بی‌صبر، همه‌چیزدان، منکر واقعیت، بدگمان و شیفته کنترل؟

آشتی با رنج اصیل | لادن فتی
توجه‌آگاهی قرابتی دیرینه با فرهنگ این مرزوبوم دارد. جان کلام این است که «زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است». در اشعار عرفا و ادبیات کهن ما مصادیقی برای این مفهوم وجود دارد و گذشته از این، این مفهوم برای انسان غریب نیست. فرزند من پیش از آنکه به مدرسه برود، به نفس ‌کشیدن و چگونگی آسمان توجه داشت. یک‌بار وقتی انگور یاقوتی را دانه‌دانه می‌خورد، به او گفتم که چندتا چندتا بخورد، در جواب گفت که من نمی‌خواهم سیر بشوم، می‌خواهم انگور بخورم. این بچه نه تعلیم توجه‌آگاهی دیده بود نه در مکتبی تمرین کرده بود. اما مثل همه ما به مدرسه رفت و به ‌مرور زمان یاد گرفت که درس بخواند تا نمره خوب بگیرد تا دیپلم بگیرد تا رتبه خوب کنکور بگیرد تا مهندس بشود و سر کار برود و به ‌جای آنکه لحظات را زندگی کند، بدود تا به هدف‌هایی برسد که جامعه برای او تعیین کرده است. این رسم تمدن است. توجه‌آگاهی نمی‌گوید ما این مسیر را نرویم، بلکه می‌گوید این یگانه مسیر بالندگی و رشد انسان نیست. در زمانی‌که در مسیر مهندس شدنی، لحظه ‌به‌ لحظه‌‌ات را زندگی کن، نه اینکه فقط از این لحظه‌ها بگذری. این لحظه‌ها را زندگی کن تا بودن در آن لحظه و شدن در توالی زنجیره لحظه‌ها را تجربه کنی.

زندگی با رنج توام است
«معجزه توجه‌آگاهی» مفاهیم بسیار نابی را در این حوزه مطرح می‌کند. انجمن روانشناسی امریکا، APA، یکی از معتبرترین محافل علمی دنیا در علم روانشناسی است که همه دانشمندان دنیا روی یافته‌های آن تعمق و تفکر می‌کنند. این انجمن هر 10 سال یک‌بار، از 70 نفر از روان‌درمانگران برجسته دنیا می‌خواهد پیش‌بینی خود را درباره روند روان‌درمانی در 20 سال آینده بیان کنند. به این کار دلفی می‌گوییم. در چند دلفی گذشته، همواره درمان‌های رفتاری، رفتاری-شناختی، شناختی در راس این روندها گزارش می‌شد و در آخرین دلفی، توجه‌آگاهی در ردیف اول روند پیش‌بینی شد. من، در اینجا توجه‌آگاهی را با سرواژه «حاذق» برای حضور آگاهانه ذهن قضاوت‌گریز بیان می‌کنم.

در بسیاری از کشورها توجه‌آگاهی بخشی از نظام آموزش و نظام تربیت کارکنان شده است. مثلا شرکت آینده‌پژوه و آینده‌سازی چون گوگل برای توجه‌آگاهی کارکنان خودش هزینه می‌کند. بنابراین، توجه‌آگاهی در محافل دانشگاهی جایگاه خوبی دارد. پژوهش‌های نورولوژیک نشان داده است که با هشت هفته تمرین منظم توجه‌آگاهی تغییرات جالب‌توجهی در ساختار مغز، سوخت‌وساز مغز و نوروپلاستی آن اتفاق می‌افتد.

کشور ما به لحاظ تاریخی همواره در تاخت‌وتاز ماجراها بوده است. وقتی وسط شرق و غرب و در دل خاورمیانه باشی، بخشی از کشورت خشک و بخش دیگر آن کوهستان‌های صعب‌العبور باشد، سیل و باران و حمله تیمور و اسکندر و مغولان را از سرگذرانده باشی، خواهی ‌نخواهی یاد می‌گیری که زندگی با رنج توام است و رنج نه گریزپذیر و نه گزیرپذیر است. اگر گزیری هست، در توجه‌آگاهی است. بنابراین، ما خواهی ‌نخواهی، به شکل موروثی از پیشینیان‌مان تجربه کردن درد را یاد گرفتیم و باید بلد باشیم با آن چطور رودررو شویم و کنار بیاییم.

یکی از مفاهیم مهم در این کتاب، افزون بر حاذق بودن، این است که چگونه رنج را قبول کنیم، در کنار خودمان بپذیریم و نسبت و رابطه خودمان را با آن عوض کنیم. انگار ما دو جور رنج می‌بریم: یکی رنجی اصیل و واقعی و دیگری رنجی که با نوع نگاه‌مان به دنیا بر خودمان تحمیل می‌کنیم. تمرین‌های این کتاب به ما یاد می‌دهد که نگاه خود را عوض کنیم، با رنج اصیل آشتی کنیم و عادت‌های‌مان را تغییر بدهیم.


توجه‌آگاهی چه نیست | سیاوش نیک‌پور
در فیلم تخیلی «کلیک» با بازی آدام سندلر و کریستوفر واکن، سندلر اتفاقی دستگاه کنترلی به دست می‌آورد. حالا می‌تواند به میل خود بخشی از زندگی‌اش را متوقف، صدای آن را قطع کند یا آن را جلو و عقب بزند. او با خوشحالی بخش‌های ناخوشایند زندگی را جلو می‌زند و صداهای ناخوشایند را قطع می‌کند تا اینکه ناگهان چشم باز می‌کند و می‌بیند پیر شده است، بدون اینکه زندگی کرده باشد. این ماجرا به ‌خوبی مفهوم توجه‌آگاهی را در خود دارد، چرا‌که توجه‌آگاهی می‌گوید لحظه‌های زندگی را، فارغ از خوشایندی و ناخوشایندی آنها، تجربه کنیم.

در اینجا می‌کوشم در جایگاه فردی غیرمتخصص که تجربه کوچکی از توجه‌آگاهی دارد، به نقدهای مقدر بر آن پاسخی بدهم. در تعریف ایجابی، توجه‌آگاهی آگاه بودن از تجربه حال است، همراه با پذیرش. در اینکه این مفهوم شامل «بدون‌قضاوت» بودن هست یا نیست، اختلاف‌نظرهایی وجود دارد. در کل، توجه، لحظه حال، پذیرش و به باور برخی قضاوت مفاهیم کلیدی این تعریفند. افزون بر این، رونالد سیگل در کتاب خود به تعریف سلبی توجه‌آگاهی پرداخته است که برای پاسخگویی به برخی نقدها کمک می‌کند. سیگل می‌گوید، توجه‌آگاهی خالی بودن ذهن، بی‌احساس شدن، تارِک‌ دنیا شدن، جست‌وجوی سعادت، فرار از درد یا مذهبی جدید نیست.

توجه‌آگاهی چیزی شبیه برخی شکل‌های مراقبه نیست. در این تمرین‌ها ما نمی‌خواهیم ذهن‌مان را خالی کنیم، بلکه افکار در جریان در ذهن خود را مشاهده می‌کنیم. این‌طور نیست که با مشاهده این احساسات آرام‌آرام اثر آنها از بین برود. برعکس، وقتی بر هیجانات‌مان تمرکز می‌کنیم، ظاهرا قدرت آنها بیشتر می‌شود. چنانکه تمرکز بر اندوه آن را دوچندان می‌کند. توجه‌آگاهی بیش از آنکه بخواهد محتوایی باشد، فضایی برای اتفاق‌ها فراهم می‌کند. پس، نه به تارک دنیا شدن ارتباطی دارد نه می‌تواند مذهبی نو باشد. ما توجه‌آگاهی را برای رسیدن به سعادت یا خوشبختی دنبال نمی‌کنیم. شاید با اغراق بتوان گفت، توجه‌آگاهی را بدون هیچ هدفی انجام می‌دهیم. توجه‌آگاهی می‌کنیم تا توجه‌آگاهی کرده باشیم. چنانکه تیک نات هان در بخشی از کتاب خود می‌گوید، ظرف می‌شوییم تا ظرف شسته باشیم، نه برای رسیدن به چیزی دیگر. یعنی، هدف این کار خارج از خود آن نیست. توجه‌آگاهی در نقش یک مخدر استفاده نمی‌شود. برعکس، وقتی به جسم خود توجه می‌کنیم، ناگهان دردهایی را در آن می‌یابیم که در زندگی ناآگاهانه و بی‌توجه‌مان از آنها غافل بودیم.

به گمان من برخی نقدها بر توجه‌آگاهی، براساس مجموعه‌ای از سوءتفاهم‌ها و پیش‌انگاشت‌های باطل مطرح شده است. وقتی از آگاه بودن از تجربه‌مان در لحظه حال به همراه پذیرش سخن می‌گوییم، همین «پذیرش» و «بدون‌قضاوت» سوءتفاهم برانگیزند.

توجه‌آگاهی امور را بدیهی نمی‌پندارد، بنابراین در نقد برخی پیش‌فرض‌ها درباره آن می‌توان گفت، یکی از این پیش‌فرض‌ها این است که ما همیشه باید عمل کنیم. درحالی‌که توجه‌آگاهی به ما توصیه می‌کند، گاهی فقط بنشینیم و به تنفس خودمان توجه کنیم. آدمی را درنظر آورید که زیادی خورده و باز می‌پرسد، چه چیزی بخورم تا حالم بهتر شود. درحالی‌که گاهی نباید چیزی خورد. همچنین، اینکه تمرکز توجه‌آگاهی بر حال ممکن است گذشته و آینده را کمرنگ کند، به مذاق ما که بخش اعظم زندگی‌مان را در گذشته و آینده می‌گذرانیم، خوش نمی‌آید. پیش‌فرض دیگر این است که عمر ما خیلی کوتاه است و باید در یک لحظه چندکار را همزمان انجام دهیم. شاید عمر مفیدمان را زمانی بدانیم که همزمان با آب خوردن به حرف کسی گوش کنیم یا همزمان با نوشتن موسیقی گوش کنیم. انگار چندکاره بودن یکی از محسنات آدمی به حساب می‌آید. این درحالی است که یکی از تعاریف توجه‌آگاهی تک‌کاره بودن است. به نظرم، برای همین چندکاره بودن است که ما شنوندگان خوبی نیستیم، چراکه وقتی به حرف کسی گوش می‌دهیم، همزمان گذشته او را مرور و جواب او را آماده می‌کنیم. ولی اگر بخواهیم آگاهانه به حرف‌های او گوش کنیم، گذشته از اینکه کلمه به کلمه حرف‌های او را می‌نوشیم، حتی ممکن است احساس پشت آن واژه‌ها را هم درک کنیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...