فردریک اسونوس [Fredrik Svenaeus] در کتاب «هرمنوتیک پزشکی و پدیدارشناسی سلامت» [The Hermeneutics of Medicine and the Phenomenology of Health: Steps Towards a Philosophy of Medical Practice] تلاش دارد تا روشن کند که پزشکی نه یک علم و دانش تخصصی و خاص از نوع علوم آزمایشگاهی، بلکه بیشتر یک فن و هنر و مهارت است. لذا در جای جای آثارش به بررسی نسبت پراکسیس و تئوریا، فرونسیس و تخنه می‌پردازد.

فردریک اسونوس [Fredrik Svenaeus] هرمنوتیک پزشکی و پدیدارشناسی سلامت» [The Hermeneutics of Medicine and the Phenomenology of Health: Steps Towards a Philosophy of Medical Practice]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «هرمنوتیک پزشکی و پدیدارشناسی سلامت» تالیف فردریک اسونوس با ترجمه ناصر مومنی از سوی انتشارات پگاه روزگار نو به تازگی منتشر شده است.

مومنی در مقدمه با عنوان «فلسفه­ پزشکی یا فلسفه در پزشکی؟» می‌نویسد: «اگر تقابل و موضع گیری علیه فلسفه را یکی از تعیّنات تاریخ (علوم انسانی) بدانیم – موضع گیری که به انحای مختلف در موقعیت‌های مختلف صورت گرفته و می‌­گیرد- قطعا نسبت فلسفه و پزشکی نیز یکی از همین موضع گیری‌ها است. البته بیش از آن که در هر موضع گیری مساله حق و ناحق بودن مطرح باشد، امری عمیق تر نهفته است. امری وجودی و واقعی که حاکی از بحران یا حداقل وجود رابطه و نسبتی واقعی است. نمی‌‌خواهم فلسفه را به یک جنگ و جدال لفظی یا کشمکشی بر سر قدرت محدود کنم؛ لیکن باید روشن کرد که اگر فلسفه را به رشته و زمینه‌­ای مانند پزشکی مرتبط می‌­کنیم، هدفی بیش از به انقیاد درآوردن پزشکی تحت حکومت فلسفه را در سر می‌پرورانیم. خصومتی که هم اکنون بیش از هر زمان دیگری از این قبیل مطالعات و رویکردها و به طور کل از فلسفه به مشام می‌رسد، قطعا بخشی بخاطر تمایل انسان به خصومت ورزیدن است. خصومت صرفا شمشیر از نیام برکشیدن و قلع و قمع کردن نیست. خصومت، هر نوع حالت وجودی و نحوه ­ای از بودن ما در جهان و با دیگران به قیمت آزار دیگری، نادیده گرفتن وی یا حرف و حدیث او است. خصومت در رفتار ما، گفتار ما و در طرز نگاه کردن ما است؛ حتی اگر لبخندی به لب داشته باشیم. منظور وجود کینه ­ای پنهانی در درون نهاد ما نیست که مزورانه در پس لبخندی پناه نگاه می‌داریم. منظور عدم توجه به وجود انسانی طرف مقابل در نهایت طبیعت انسانی وی است. منظور این است که کسی را که در برابر ما است صاحب هیچ چیزی ندانیم. او را نه در دور دست­ها که بلکه در بی کرانه‌­ای چنان محو بدانیم که حد و مرزی برای دسترسی نداشته باشد. در این جغرافیایی که نقشه­ آن را سیاست خصومت ورزیدن تعیین مرز می‌کند، براستی که هیچ افقی از آشتی و پیوند نیست. قرار نیست که در آشتی و پیوند، تقابلی وجود نداشته باشد، اما لازمه­ تقابل، مقابله، گفت‌و‌گو و نشستن بر سر یک سفره است. فردریک اسونوس تلاش دارد تا با خوانشی از برخی از مفاهیم فلسفی، هرمنوتیک و پدیدارشناسی چنان سفره­ای را تدارک ببیند تا افرادی در منتهی الیه تقابل با هم به مقابله و گفت‌و‌گو بنشینند. اما پیش از آن لازم است چند نکته روشن شود.

فلسفه­ پزشکی چیزی نیست جز چند و چون در باب دانش و رشته­ پزشکی؛ دانشی که موضوع آن سلامت است. پس فلسفه­ پزشکی یعنی چند و چون و بحث و فحص راجع به سلامت. این که آیا سلامت یا سلامتی امری تولیدی است یا این که حالتی است که وضع و برقرار می‌گردد - حالتی که بنا به دلایلی از دست رفته است و هم و غم پزشک و بیمار اعاده و برقراری مجدد آن حالت است - امری است محل بحث و جدل. در نزد مردمان کهن و در اعصار قدیم­تر، بیماری محصول عملیات پیچیده­ نیروهای مزاحم و متداخلی بود که – به قول انسان­‌شناسانی چون لوی برول و فریز و دیگران- بنا بر قوانین آمیختگی، بازنمایی­‌های عرفانی، حیات و جاندار انگاری بر روح و جسم بیمار وارد می‌شد. تعریف مردمان و اقوامی مانند فیجی از بیماری، "آن که وارد می‌شود" است. این ورود و این وارد شده، نیازمند خروج و اخراج توسط کسی بوده که عموما با علم و آشنایی به قوانین و اسرار عالم، با انجام مراسمات و آیینی خاص دست به اخراج آن نیروی مزاحم و متداخل می‌زد. بیماری در این عالم، امری وجودی و واقعی و هم ردیف با موجودات واقعی است. سلامت در این عالم نه تولید که بلکه برقراری و اعاده­ حالتی است از قبل موجود که اساسا حالت پیش فرض وجود و در جهان بودن ما است. لذا پزشک در این عالم بیشتر نقش شفادهنده‌­ای دارد که باعث بهبودی می‌گردد نه معالج و درمانگری که همچون صنعت گر، چیزی – سلامتی - را تولید و خلق می‌کند. نظریه­ اخلاط چهارگانه و تعادل و هماهنگی قوا در نزد بقراط یا گالن نظریه­‌ای دیرپا و ریشه دار و حاکی از تقابلی اساسی میان این دو دیدگاه است: آیا سلامتی امری است که توسط پزشک یا درمانگر تولید می‌شود یا این که وضع و حالتی است که مجددا برقرار می‌گردد؟

پزشکی نیز مانند بسیاری دیگر از رشته‌­ها حاکی از دو طرف و دو رابطه است. لیکن اینجا این رابطه بسیار به بی رابطگی و بی نسبتی شبیه است تا نسبت و رابطه. یکی که بیمار است و ناخوش احوال. دیگری که سرحال است و سالم. یکی که در بی علمی و بی دانشی و بی خبری از علل وضعیت خود به سر می‌برد و دیگری که عالم به اوضاع است. یکی که طالب کمک است و دیگری که بی نیاز است و غنی. یکی که در یک کلام در ضعف وجودی است و دیگری در قوّت و شدّت وجود. رابطه و نسبت این دو طرف ناهمگون چیست؟ بدیهی است برای برقراری رابطه و نسبت میان این طرفین، باید جغرافیایی ترسیم نمود که بتوان مرزهای این طرفین را به هم نزدیک نمود. ادغام افق‌ها و مرزهای این طرفین، وظیفه­‌ای است که فردریک اسونوس تلاش دارد تا بهره‌­گیری از فلسفه­ هرمنوتیک و پدیدارشناسی مارتین‌هایدگر و‌هانس گئورگ گادامر به انجام رساند. برای این منظور وی لازم می‌داند تا سلامت و بیماری را به شیوه­ای خلاقانه تعریف نماید.»

کتاب «هرمنوتیک پزشکی و پدیدارشناسی سلامت» تالیف فردریک اسونوس به ترجمه ناصر مومنی در 423 صفحه به بهای 90 هزار تومان از سوی انتشارات پگاه روزگار نو به تازگی منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...