کتاب «مقدمه کمبریج بر میشل فوکو» [The Cambridge introduction to Michel Foucault, 2008‭.‬] نوشته لیسا دانینگ [Lisa Downing] به تازگی با ترجمه قاسم مومنی منتشر شده است. آنچه می‌خوانید یادداشت مترجم است درباره این کتاب:

کتاب حاضر مقدمه‌ای است برای معرفی آثار میشل فوکو (۸۴-۱۹۲۶) با عطف نظر به زمینۀ تاریخی و فکری آنها از طریق پرداختن به جزئیاتی از آثار اصلی او –چه کتاب­های بلند و چه مقالات و گفتگوهای پرشمار. خواندن کتاب­های فوکو اطلاعات تازه‌­ای در اختیار ما نمی­‌گذارد؛ حتی شیوه­ های جدید و متفاوتی از دانستن هم نمی‌آموزد. بلکه از ما می­‌خواهد شیوه‌های کارکرد دانش را به نحوی بنیادین به پرسش بگیریم. فوکو می­‌گوید تمام شکل­های دانش نسبت و حدوثی تاریخی دارند، و از کارکردهای قدرت، جدایی­ ناپذیرند.
او پایه‌ های اصلی معرفت­ شناسی غرب را به لرزه در می‌­آورَد و از این طریق، کارکرد واقعی آنها را نمایان می‌کند. بسیاری از آثار او بر محور همین رمز و راز زدایی است و راه نویی برای درک زبان، ساختارهای اجتماعی و نهادهای پزشکی، رشته­ های دانشگاهی، و کارکاردهای جنسی و هویت­ ها پیش رو می­ گذارد.
 
آرای او نه­ فقط شیوۀ نظریه­ پردازی متفاوتی را در این حوزه­‌ها فراهم می­ کند، بلکه از نیروهای پدیدآورنده و معنادهنده به این حوزه­ ها پرده بر می­ دارد و عملکرد آنها در ساحت فرهنگ و تاریخ را تعیین می‌کند. طرز نگاه فوکو به دانش آنچنان به چشم خواننده تازه‌­کار آثار او(و به­ طور کلی، آثار پساساختارگرایان تفکر قاره‌­ای) متفاوت می­ نماید که روش او در ”دیرینه­ شناسی“ و ”تبارشناسی“ بسیاری را دچار مشکل می­‌کند.
 
این کتاب درآمدی است آسان و در عین حال جامع بر مهم­ترین آثار فوکو، و اهمیت این آثار در تحلیل تولیدات ادبی و فرهنگی و اندیشه های فلسفی را روشن می‌کند. در سال­های اخیر، با ورود متون فوکو به درسنامۀ رشته­ های مطالعات ادبی، مطالعات جنسیت، علوم سیاسی، و جامعه­ شناسی، تأثیر او –که به معنای واقعی اندیشمندی فرانسوی است- بر دانشگاه­ها و خوانندگان دنیای آنگلوساکسون رو به فزونی نهاده است.

نشرهای دانشگاهی معتبر نیز دربارۀ او کتاب­هایی مقدماتی ویژۀ دانشجویان و پژوهشگران رشته­ های مختلف منتشر کرده­ اند. فارغ از قوت و ضعف این آثار، تعداد بسیار کمی از آنها راه روشنی پیش روی دانشجویان مطالعات فرهنگی و ادبیات گشوده­ اند. کتاب حاضر می­ کوشد چنین نقصی را جبران کند.
 به­ علاوه چند ویژگی منحصربه­ فرد را نیز در این کتاب گنجانده ایم. نخست، به مسئلۀ ترجمۀ آثار فوکو خواهیم پرداخت. بسیاری از معرفی­ ها و مقدمه­ های انتقادی بر آثار فوکو طوری به آثار ترجمه­ شدۀ او ارجاع داده­ اند که گویی هیچ تفاوتی با متن اصلی ندارند.
 
ما از این کار می­ پرهیزیم و هرجا لازم است به ویژگی­ هایی از متن فرانسه اشاره می­ کنیم که در ترجمه ها نادیده انگاشته یا از قلم انداخته اند و با این کار، دلالت­ های ظریف مدنظر فوکو را تحریف کرده­ اند؛ همچنین به سوءتعبیرهای ناشی از ترجمه­ های نادرست که موجب نقدهایی به آرای او شده اشاره می­‌کنیم. دوم آنکه، به جایگاه فوکو و نقش مهم او در حیات سیاسی و فرهنگی فرانسه خواهیم پرداخت. هر مقدمه‌ای دربارۀ اندیشمندی فرانسوی، از طرح دقیق رابطۀ او با ”زمینه“ و وابستگی­ های فکری او ناگزیر است.
 
 سوم آنکه، آرای فوکو دربارۀ ادبیات را با ذکر جزئیات بررسی می­ کنیم و فصل مجزایی را به نوشته­ های او دربارۀ آثار ژرژ باتای، موریس بلانشو، پی­یر کلوسوفکی و رمون روسل، و به­ ویژه مقالۀ ”مؤلف چیست؟“ (۱۹۶۹) اختصاص می­ دهیم، که در معرفی آثار او نادیده گرفته یا به ذکر مختصری دربارۀ آن بسنده کرده­ اند. نشان خواهیم داد که بهترین صورت­بندی آرای مهم فوکو –نقد عقل، اندیشۀ ضدانسانگرا، مسئله­ مند شدن سوژه- جاهایی نمایان می­ شود که آثار ادبی را دستمایۀ پژوهش قرار می­ دهد. و ویژگی آخر آنکه، هر کجا لازم باشد، مختصراً از ویژگی­های بلاغی نوشتار فوکو خواهیم گفت: ویژگی­ هایی بی­ شباهت به آثار متفکران تحلیل­گر، که نثر او را همپایۀ ادیبان قرار می­‌دهد.
 
 از این رو مطالعۀ اثر حاضر را به دانشجویان و هر خوانندۀ علاقه‌مندی که قصد دارد برای نخستین به سراغ آثار فوکو برود، توصیه می­ کنیم.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...