شهر چیست؟ شهر کجاست؟ | اعتماد


احتضار مصدر باب افتعال از ماده حضر و به معنای حضور داشتن است و در اصطلاح فقهی به معنای حضور مرگ و زمان خروج روح از بدن است. به شخصی که در آستانه مرگ و خروج روح از بدن قرار گرفته «مُحتضر» می‌گویند. منظور از احتضار حضور اسباب مرگ است، از جمله مشاهده ملائکه قبض روح و ناامید شدن فرد از زندگی. در این حال، به لحاظ فقهی وظایفی بر عهده کسانی است که در کنار محتضر هستند. در فرهنگ معین «احتضار» این طور معنی شده است؛ حاضر شدن / فرا رسیدن هنگام مرگ / جان کندن / شهری شدن / از سفر یا بیابان به شهر آمدن.

احتضار ۱۷۰ عکس  سعید فلاح‌فر

1- گاهی به ضرورتی مرسوم، معاهدات مهم اجتماعی و حقوقی با مقدمه‌ای مشتمل بر تعاریف اولیه و پایه آغاز می‌شود. اصطلاحات و واژه‌ها ممکن است تعابیری عام داشته باشند که در این قبیل مصوبه‌ها باید تبدیل به تعاریف تخصصی یا تعاریف قراردادی شده باشند. به نوعی رویدادها و آثار هنری هم تابع چنین قاعده‌ای می‌توانند باشند. هر اثر هنری ذاتا با خلق تعریف و تعبیر تازه‌ای از هنر معنا پیدا می‌کند و با همین قرارداد درونی ارزیابی می‌شود. هنرمندان ذیل تعاریف کلی، به نظرات شخصی دست پیدا می‌کنند و از این رهگذر هویت مستقل هنرمندانه پیدا می‌کنند. کشف چنین روابطی برای هر مخاطب - اگر نه الزامی - حداقل لذت‌بخش خواهد بود. مثلا عکاسی می‌تواند دامنه بزرگی از معنای اولیه تولید تصویر با دوربین عکاسی تا پیچیده‌ترین مفاهیم فلسفی موضوع خلق اثر هنری را در بربگیرد. این امر در بخش بزرگی از زیرمجموعه‌های هنر و عکاسی هم صادق است.

عکاسی از یک بنای تاریخی و معماری با همین تعبیر شامل نمونه‌های متنوعی از یک ثبت فنی ساده یا چند لایه، هویت‌نگاری تا خلق یک اثر هنری - ‌به مفهوم معاصر- پیش خواهد رفت. البته هر شکل از مستندنگاری را -اگرچه از جاذبه‌های ظاهری برخوردار باشد - نباید تلاشی هنرمندانه فرض کرد. بدیهی است محدوده این شیوه‌ها با خطوط قطعی و معین مرزبندی نمی‌شوند تا جایی که اندک آثاری در این ژانر ممکن است بسته‌های فوق‌العاده‌ای از سراسر این خواست‌ها و امکان‌ها باشند. ورود به شهر با مشخصه‌ها و جزییات حساس‌تری همراه می‌شود. بنابراین نباید هر عکاسی مستند شهری - اجتماعی را الزاما معادل مفهوم هنر و خلق اثر هنری محسوب کرد. عکس‌های مستند شهری - اجتماعی به پشتوانه دانش، اطلاعات، درک موضوع و اصول و مبانی سواد بصری و قواعد فنی عکاسی تولید می‌شوند. در حالی که نگاه هنری علاوه بر این موارد، مستلزم نوعی درک و زبان شخصی به اضافه زیبایی‌شناختی هنرمندانه است که ریشه در تجربیات و زیست عکاسانه هنرمند دارد. عکس‌های گروه اول قطعی هستند و نیاز به مداخله مخاطب ندارند. اما عکس‌های گروه دوم تاویل‌پذیرند و در حضور مخاطب کامل می‌شوند. حدفاصل این عکس‌ها را همان تعاریف ذاتی و درونی هر اثر هنری معین می‌کند که برای همه عوامل خلق اثر هنری - اعم از هنرمند، مخاطب، فضا، رسانه، منتقد و... - یکسان نیست.

2- شهر چیست و به واسطه چه زمان، مکان، کارکرد و... شناخته می‌شود؟ حقیقت هر شهر چه نسبتی با واقعیت شهر دارد و آن را چگونه به غریبه‌ها نشان می‌دهند؟ شهروند کیست و چگونه به شهر مرتبط می‌شود؟ عنوان شهروندی مستلزم کدام فعالیت‌های مشترک جمعی است؟ آیا تراکم جمعیت، جامعه می‌سازد؟ تاریخ شهر و شهروند چه نقش حیاتی و زیستی دارد؟ به‌طور خلاصه هویت شهر و شهروند چگونه پدیدار می‌شود؟ آیا شاخصه‌های کمی جغرافیایی و جمعیتی یا تقسیمات اداری و کشوری برای بیان هویت و کیفیت شهر کافی است؟ آیا تغییرات افزایشی هر یک از این شاخصه‌ها معادل توسعه شهری است؟ رابطه هسته‌های اصلی شهر با حلقه‌های نوپدید هر شهر - از نظر هویت نوساخته مشترک - چگونه می‌تواند باشد؟ آیا حفاظت از اجزای تاریخی شهر در حفظ و غنای هویت شهری موثر است؟ آیا اجزای تاریخی شهر محدود به عناصر کالبدی است؟ شهر با بروز کدام علایم حیاتی محتضر می‌شود یا می‌میرد؟ مرگ تنها محدود به بخش قدیمی‌تر شهر است یا قسمت‌های نوساز شهری هم در معرض مرگ زودرس قرار می‌گیرند؟ آیا در تعاریف شهری، ممکن است بخش متاخر یا نوسازی از شهر، مرده به دنیا آمده باشد؟

3- گنجینه و ویترین بعضی از موزه‌ها پر از اشیای تاریخی هستند. انبار و قفسه بعضی از موزه‌های تاریخی هم از اشیای کهنه پر شده‌اند. تفاوت عبارت‌های «اشیای تاریخی» و «اشیای کهنه» را باید در نوع مواجهه این موزه‌ها جست‌وجو کرد. آثار موزه‌ای با اشیای کهنه از این نظر اختلاف‌های ماهوی دارند. اشیای تاریخی در موزه‌ها با جامعیت و حیات تفسیر می‌شوند، اما اشیای کهنه به انجماد، پایان حیات و احساسات سطحی و نوستالژیک تعلق دارند. در این قسم طبقه‌بندی؛ هویت، قدمت و تاریخ شهر می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد. بنابراین اصطلاحاتی مثل بخش تاریخی، بافت فرسوده، نوسازی، توسعه و حتی نگاه گردشگری به بخشی از شهر شکل می‌گیرد.

ارزش‌های شهری در یک ساده‌انگاری می‌تواند از شهرنشینی - با همه الزامات آن - به یک زخم شهری یا حداکثر به یک شیء ویترینی و موزه‌ای تنزل پیدا کند. این اتفاق در معماری، بناهای تاریخی، کالبد شهر، عناصر زیست شهری، مشاغل، درونمایه‌های فرهنگی شهر و... رخ خواهد داد.

4- این مجموعه سرشار از ثبت و نمایش احساسات شهرنشینی است؛ افتخار، غرور، اضطراب، خستگی، یأس، شتاب، قرارداد، تحقیر، تعامل، مهر، خشم، زیبایی، زشتی، روایت، خاطره، فراموشی، توقف، عبور، تخیل، بی‌تفاوتی، فرار، اندوه، شادی، امید و... پر از حفره‌های خالی که مجال گفتنش نبود.

5- حتما این توضیح ضروری است که کلیه تصاویر این مجموعه مبتنی بر واقعیت و با یک دستگاه دوربین کامپکت (Canon PowerShot SX280 HS / Canon G9x) و فاصله کانونی معادل 28mm (واید) عکاسی شده است. انتخابی که از نظر برخی دوستان اهل فن، غیرحرفه‌ای و از نظر برخی دیگر معنادار و هوشمندانه تلقی می‌شد. موقعیت مکانی همه عکس‌ها داخل محدوده شهر تهران بوده و برای پایبندی به محتوایی فراتر از فرم و جغرافیا و همچنین برای حفظ و رعایت اصالت موضوعی مجموعه، نام‌ها و محل‌ها و اسامی بناها به عمد حذف شده است. اینجا تهران است که البته نمی‌توانست شهر دیگری باشد. اما نه همان تهرانی که معمولا در کتاب‌ها یا نقشه‌های گردشگری می‌بینیم. این تهران شاید به‌زعم عکاس، تهران‌تر از عکس‌هایی است که در سال‌های گذشته به آن عادت کرده‌ایم. لحظه‌ای که شهر، لحظه‌ای که تاریخ؛ میان ایستادن و رفتن، تصمیم می‌گیرد. پرسشی هولناک در میان میل به رفتن یا مقاومت و ماندن. میان «است» یا «بود». تعدادی از آثار نیز - با وجود اهمیتی که در بیان و جامعیت داشتند - به جهت رعایت حقوق فردی و کرامت انسانی کنار گذاشته شدند.

٭ کتاب «احتضار» مشتمل بر ۱۷۰ عکس تحلیلی - پژوهشی سعید فلاح‌فر از شهر تهران است که با مدیریت هنری عباس عربزاده و مقدمه‌ای از سعید اسلام‌زاده که انتشارات بط راهی بازار کتاب می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...