چراغ‌ها دارند خاموش می‌شوند | اعتماد


ما ناگزیر سعی می‌کنیم ماهیت فناوری را درک کنیم، وقتی در باب بمب اتم حرف می‌زنیم ناخواسته از ترس‌مان از علم سخن می‌گوییم و خاطرات ترسناک توسعه سلاح‌های کشتار جمعی در ذهن‌مان رقم می‌خورد. اما بعدهای دیگری هم وجود دارند مانند «بیوفیزیک» که در حال حاضر توانسته است توانمندی انسان‌ها را بهبود بخشد. این بدان معناست که بشر توانسته طبیعت ارگانیک را طوری تغییر دهد که شرایط بقا بیش از پیش به نفعش باشد.

وجود و زمان» [Sein Und Zeit یا Being and Time]

بدون تردید شاید مهم‌ترین اثر مارتین هایدگر نگارش کتاب «هستی و زمان» [Sein Und Zeit یا Being and Time] باشد، او در این کتاب درکش از هستی و زمان را توضیح می‌دهد و همین‌طور در پس زمینه افکارش در لایه‌های زیرین پاسخ‌هایی به پرسش‌های‌مان درباره تکنولوژی ارایه می‌کند، شاید وی را بتوان در زمره بهترین منتقدین مدرنیته در قرن بیستم دانست.

از آنجایی که هایدگر عموما به دلیل پدیدار‌شناسی و نگاه اگزیستانسیالیستی‌اش مشهور است ولی باید پذیرفت که وی به فلسفه انتقادی باور دارد. ساختار نحوه نگرش ما به شرایط جهان مدرن، رویکرد و تعامل ما را در مواجهه با تکنولوژی رقم می‌زند. تصورات قبلی بشر از فناوری طوری بود که آن را یک سیستم خارجی درنظر می‌گرفت و آن را یک موجودیت مجزا از خودش فرض می‌کرد. همان‌طور که هایدگر جدایی سوژه و ابژه را با مثال جدایی بشر و هستی رد می‌کند، همچنین در ادامه جدایی بشر و تکنولوژی را مردود می‌داند. از نظر او انسان‌ها عموما همه موجودات را زیر سوال می‌برند. در درون هستی و تعاملات اساسی؛ سه مقوله «انسان»، «پرسشگری» و «کنجکاوی» مفاهیمی هستند که اساسا درهم تنیده شده‌اند. به همین دلیل است که معنای اصلی فناوری بسیار اهمیت دارد. به طرز عجیبی ما خود تکنولوژی هستیم و تکنولوژی بخشی از خود ماست.

حال باید پرسید تکنولوژی چیست؟ به عقیده هایدگر برای درک فناوری، ما درنهایت نیاز به درک ماهوی آن داریم. در مورد تکنولوژی ما معمولا به ماهیت آن فکر نمی‌کنیم؛ بلکه معمولا فکر می‌کنیم که فناوری چگونه روی ما تاثیر خواهد گذاشت یا اینکه کاربرد آن در موارد خاص چگونه خواهد بود. گرچه اینها سوالات بدی نیستند، حتی تا حدی ضروری نیز به نظر می‌رسند، اما آنچه که هایدگر درنظر می‌گیرد این است که باید مستقیما ماهیت آن را مورد پرسشگری قرار داد. وقتی از اصل تکنولوژی سخن به میان می‌آید عموم ما به گوشی تلفن همراه خودمان یا صفحه تلویزیون به عنوان عینیت فیزیکی آن فکر می‌کنیم، اما این ماهیت فیزیکی مفهوم اساسی ماهیت تکنولوژی نیست، از نگاه هایدگر انسان در واقع به نوعی نسبت به اساس معنای تکنولوژی کور است. او می‌گوید: ما هرگز رابطه خود را با ذات فناوری تجربه نخواهیم کرد تا زمانی که صرفا آن را نمایندگی کرده و دنبال کنیم. او تلاش می‌کند تا به ما بگوید تا زمانی که ما در نگرش خاصی نسبت به فناوری، نسبت به فایده نهایی و هدف آن باقی بمانیم، هرگز نمی‌توانیم ماهیت آن را و حتی ارتباطش با خود را به درستی درک کنیم.

هایدگر تلاش می‌کند یک چیز را نیز از بین ببرد؛ او باور دارد که تصور رایجی در جامعه وجود دارد که می‌پندارد تکنولوژی یک پدیده خنثی است. او صراحتا این نکته را رد می‌کند و بر این نظریه قائل می‌شود که تکنولوژی انواع و اقسام توشه‌های اخلاقی را با خود به جامعه عرضه می‌کند. فناوری کل مسیر جامعه را به عنوان یک کل تغییر می‌دهد. در هیچ قلمرو ممکن الوجودی تکنولوژی نه تنها خنثی نیست بلکه تنها یک ابزار هم نیست. درک این نکته بسیار مهم است که تکنولوژی در عصر حاضر به عنوان یک پدیده متافیزیکی تلاش می‌کند تا ظاهر شود. هایدگر تلاش می‌کند جوهر اساسی فناوری را درک کند در عین حال تصورات قبلی در این زمینه را که این یک وسیله خارجی و یک پدیده ناشی از فعالیت انسانی است را رد نمی‌کند.

از نظر هایدگر جوهر متافیزیکی تکنولوژی لزومی ندارد با حقیقت پیرامونی ابزار فعالیت انسانی در تضاد باشد. درنهایت وی تلاش می‌کند این مهم را منتقل کند که اگرچه درست است تکنولوژی یک ابزار دراختیار بشر است اما در ذیل این موضوع می‌خواهد بیان کند تمام دیدگاه‌های مختلف در این خصوص الزاما اشتباه نیست و با هم در تقابل نیستند، بنابراین با حرکت رو به جلو سه ادعای مهم مطرح می‌شود که هایدگر در مورد آنها نکاتی را مطرح می‌کند؛ اول از همه تکنولوژی یک ابزار صرف نیست، خنثی هم نیست و این درنهایت مسیری برای شناخت جهان است. دوم فناوری یک فعالیت انسانی محض نیست، اما درنهایت فراتر از تسلط بشر تکامل خواهد یافت و همین‌طور بسیار گسترده‌تر از درک بشر، درنهایت نیز که به عنوان سومین گزاره مطرح می‌کند این است که تکنولوژی بالاترین خطر بالقوه واقعی است، این جایی است که بشر باید با احتیاط بیشتری نسبت به آن گام بردارد، نه لزوما به معنای فیزیکی آن، بلکه در لایه‌های متافیزیکی و مفهومی. ما در معرض خطر دیدن جهان فقط از طریق یک لنز فناوری هستیم، بنابراین تکنولوژی به عنوان وسیله‌ای برای درک جهان به ما اجازه می‌دهد تا در دریای بیکران غوطه‌ور شویم، برای شناسایی ماهیت فناوری درنهایت لاجرم نیاز به پاکسازی خواهیم داشت. از دید هایدگر پاکسازی راهی برای افشای یک ایده است. بهترین مثال خوب از این استعاره مفهومی مانند خاموش کردن یک لامپ است زمانی که شما چیزی را پیش از خاموش شدن دیده‌اید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...