کتاب تونل اثر ارنستو ساباتو توسط انتشارات نیلوفر به چاپ هشتم رسید.

به گزارش مهر،  ارنستو ساباتو رمان‌نویس بزرگ آرژانتینی است. ساباتو از جمله مهم‌ترین و بـرجسته‌ترین رمان‌نویسان آمریکای لاتین و ادبیات اسپانیایی‌زبان است که درسال ۲۰۰۷  کاندید جایزه‌ی نوبل بود. چاپ اول کتاب تونل در سال ۱۹۴۸ با اقبال فراوان منتقدان ادبی و کتابخوان مواجه شد.

تونل

کتاب تونل با این جمله شروع می‌شود:

کافی است بگویم که من خوآن پابلو کاستل هستم، نقاشی که ماریا ایریبارنه را کشت. شروعی جسورانه و میخکوب کننده! نویسنده در ابتدایی‌ترین جمله، داستان و غایت نهایی کتاب را لو می‌دهد؛ این جادوی قلم رک، صریح و بی‌پرده ساباتو است. در قسمتی از پشت جلد کتاب تونل آمده است: هنگامی که نخستین رمان به یادماندنی ارنستو ساباتو منتشر شد، بی‌درنگ کتابی پرفروش در سطح بین‌المللی گشت، به بیست و هشت زبان ترجمه شد و ستایش نویسندگان بزرگی چون توماس مان، آلبر کامو، و گراهام گرین را به خود جلب کرد.
داستان کتاب در مورد اعترافات نقاشی معروف به نام خوان پابلو کاستل در مورد قتل زنی به نام ماریا ایریبارنه است. ماریا به دیدن یکی از نمایشگاه های کاستل می رود و در آن جا به موضوعی توجه خاصی نشان می دهد که هیچ شخص دیگری متوجه دلیل احساسی آن نشده است. همین امر باعث شیفتگی کاستل و عشق آنها می شود. کاستل تا حد مازوخیستی خودآزار است و دائما در مورد ماریا شک می کند. فرضیه می دهد. حسادت می کند و ماریا نیز هیچ عمل معقولی برای کاهش این حالات نمی کند.

این کتاب را بسیاری  تالیف شده مبتنی بر فلسفه اگزیستانسیالیسم می‌دانند.

رمان تونل را انتشارات نیلوفر با ترجمه  مصطفی مفیدی به بازار کتاب عرضه کرده است.

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...