رمان «رومی» شامل داستان زندگی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی به قلم بهمن شکوهی توسط نشر نگاه به چاپ سوم رسید.

به گزارش مهر، چاپ اول این کتاب پاییز سال ۹۷ به بازار نشر آمد.

شکوهی نویسنده این کتاب، سابقه سرایش شعر و دوستی با شاعرانی چون قیصر امین‌پور را دارد که در حیطه نگارش نثر، داستان برهه‌های مختلف زندگی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی شاعر و عارف بزرگ ایرانی را در قالب رمان عرضه کرده است. داستان رمان از دوران کودکی مولانا در بلخ شروع شده و تا بزرگسالی‌اش در قونیه ادامه پیدا می‌کند. آشنایی این فقیه با شمس تبریزی و تبدیل‌شدنش به یک عارف شیدا از موارد مهمی است که شکوهی در نگارش رمان در نظر داشته است. برهه تاریخی حمله مغول به ایران هم از مولفه‌های تاریخی و مقاطع مهم زندگی مولاناست که شکوهی در «رومی» به آن توجه کرده است.

نویسنده «رومی» در فرازهایی واقعیت و افسانه را به‌صورت توام روایت کرده است.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

به گفته دایه پیر، کودکی را کشان‌کشان به سرداب خانه آوردند، ضجه‌های کودک از ناله‌های جلال‌الدین بلندتر بود، انگشت کوچک کودک را با تیغی خراش دادند و دایه پیرخون انگشت را به شکم جلال‌الدین مالید. فریاد هردو کودک بالابود که کودک اندرونی را از سرداب بیرون بردند.

برهان‌الدین جوان به کودک بیقرار نگاه می‌کرد و از اینکه از دست کسی کاری برنمی‌آید برافروخته می‌شد، فکری به نظرش رسید و گفت: حضرت استاد، قشون شاهی نزدیک نیشابور خیمه‌گاه دائمی دارند، از کبوتران نامه‌بر قشون استفاده کنید، اگر طفل را نمی‌شود به نیشابور رساند، احوالش را با کبوتر پیک به نیشابور بفرستید و از فریدالدین استعلام کنید. از پادگان نیشابور تا بازار راهی نیست، فقط اذن سلطان علاءالدین لازم است.

بهاء‌ولد دستی بر شانه برهان‌الدین زد و گفت:

اذن علاء‌الدین با من، مرقومه‌ای بنویس، ملکه خاتون مهر کند، با محافظان طبیب به مقر شاه بازگردید و مکتوب را به پادگان نیشابور پرواز دهید، دو روز بعد کبوتر پیک باز خواهد گشت خون کودک اندرونی روی شکم جلال‌الدین ماسیده بود امّا جلال‌الدین آرام نمی‌گرفت، بهاءولد دوباره نگاهی به عمید مروزی کرد و با نگرانی پرسید:

_ تا اذان مغرب فردا؟

چاپ سوم این کتاب با ۵۷۸ صفحه، طرح جلد جدید و قیمت ۷۰ هزار تومان عرضه شده است.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...