بهای سیاه‌بودن | آرمان ملی


زنجیره وقایع وحشتناکی که در مدرسه پسرانه آرتور جی. دوزیر اتفاق افتاد، از کسی پنهان نبود، اما مورد توجه کسی قرار نگرفت. دانش‌آموزان سابق این دارالتادیب در فلوریدا همواره درباره مورد ضرب‌وشتم وحشیانه قرارگرفتن توسط کارمندان بی‌رحم آنجا صحبت می‌کردند که مورد توجه کسی قرار نمی‌گرفت، اما سرانجام هنگامی که در سال 2012 عده‌ای از انسان‌شناسان دانشگاه فلوریدای جنوبی گورهایی بدون علامت را در محوطه این مدرسه کشف کردند، توجه دنیا مجذوب این مساله شد.

پسران نیکل The Nickel Boys]،  کولسون وایتهد

البته این کشفیات برای «پسران خانه سفید» مطلب جدیدی محسوب نمی‌شد، آنها گروهی از مردان هستند که در طول تحصیلشان در مدرسه دوزیر، از حمله وحشیانه کارمندان خانه سفید جان سالم به‌در بردند. این افراد سال‌ها در مورد چنین رفتارهایی هشدار می‌دادند و سایرین را مطلع می‌کردند، اما اساسا شهادت‌های آنها مورد بی‌اعتنایی قرار می‌گرفت. همانطور که کولسون وایتهد در رمان معرکه جدید خود، با الهام از افشاگری‌های صورت‌گرفته در مورد مدرسه دوزیر، می‌نویسد: «در گذشته پسران زیادی درباره این قبرستان مخفی صحبت کرده بودند، اما مانند خیلی مسائل دیگر، تا زمانی که شخص دیگری این موضوع را اعلام نکرده بود، کسی حرفشان را باور نکرد.»

در رمان وایتهد [پسران نیکل The Nickel Boys]، که داستان آن در اوایل دهه 1960 رخ می‌دهد، دارالتادیب مورد بحث آکادمی نیکل نامیده می‌شود، که برگرفته از نام یکی از رهبران سابق این مدرسه است، اگرچه برخی از دانش‌آموزان می‌گویند که دلیل اصلی انتخاب این نام این است که برای مسئولین آکادمی، جان آنها حتی به اندازه پنج سنت هم ارزش ندارد. این رمان داستان مردی جوان به نام الوود کورتیس را بیان می‌کند که پس از محکوم‌شدن به اقامت در این دارالتادیب، آرزویش برای رفتن به دانشگاه بر باد می‌رود.

الوود نیازی به تادیب ندارد. والدینش در کودکی او را رها می‌کنند و مادربزرگش تربیت او را بر عهده می‌گیرد که موجب بروز شخصیتی صادق در او می‌شود. او شدیدا به مطالعه و تحصیل علاقه‌مند است. مادربزرگ مذهبی‌اش او را از شنیدن موسیقی عامه‌پسند منع کرده بود، که منجر شد تا او مکررا صفحه گرامافونی را که سخنان مارتین لوتر کینگ جونیور روی آن ضبط شده بود گوش دهد، که باعث علاقه او به جنبش حقوق مدنی می‌شود. الوود نیز مانند سایر افراد فرد خوبی است و از یک‌سری قوانین پیروی می‌کند - قوانینی که دکتر کینگ به آن شکل، فرمول و معنا داد.

هنگامی که این فرصت برای الوود مهیا می‌شود تا به عنوان دانش‌آموز دبیرستانی، در کلاس‌های دانشگاه شرکت کند، او تردید نمی‌کند. اما هنگامی که برای رفتن به اولین کلاس دانشگاهی خود سوار خودرویی مسروقه می‌شود، زندگی سرشار از امیدش پایان می‌یابد - در آن زمان در مناطقی که پیرو قوانین جیم کرو بودند، به آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار حق برائت تعلق نمی‌گرفت، به همین دلیل الوود مجبور شد تا بقیه دوران نوجوانی خود را در آکادمی نیکل سپری کند.

الوود در آنجا با جوانی به نام ترنر دوست می‌شود. پس از مدت کوتاهی الوود پی می‌برد که برنامه اصلی او برای زنده‌ماندن در آکادمی - مانند همیشه کار درست را انجام‌دادن - محکوم به شکست است. پس از اینکه الوود سعی می‌کند تا از درگیری میان سایر افراد جلوگیری کند، کارمندان او را نیمه‌شب به اتاق شکنجه مدرسه بردند. «کبودی بدن پسران سفیدپوست به شکلی متفاوت با پسران سیاه‌پوست نمایان می‌شد و به دلیل همین کبودی‌های رنگارنگ، پسران سفیدپوست آن اتاق را کارخانه بستنی‌سازی می نامیدند.پسران سیاه‌پوست آن را خانه سفید می‌نامیدند، چراکه نام رسمی آن ساختمان بود و و تناسب داشت و نیازی به تغییر نداشت.» وایتهد می‌نویسد:«ضرب‌وشتم سنگدلانه‌ای که الوود تحمل می‌کرد نه‌تنها پاهای او، بلکه سرتاسر بدن او را مملو از زخم‌های گوناگون کرده و به اعماق شخصیت او رسوخ کرده بود.» توصیف‌های وایتهد از وحشیگری‌هایی که الوود و همکلاسی‌هایش متحمل می‌شوند لزوما تکان‌دهنده است و اگرچه خواندن خشونت علیه کودکان دردناک است، اما پی‌بردن به تاثیراتی که این خشونت بر روان مردان جوان خواهد داشت به‌نوعی تنفرانگیزتر است. لحن واقعگرایانه وایتهد و آرامش او هنگام نوشتن درباره ستمگری‌های صورت‌گرفته توسط کارکنان دارالتادیب، درواقع بر هولناکی مساله می‌افزاید؛ تلفیق زیبایی نادیده‌گرفته‌شده نگارش او، به همراه این موضوع مشوش‌کننده، به خلق نوعی ناهماهنگی می‌انجامد که لرزه بر تن خواننده می‌اندازد.

وایتهد از گذشته در خلق شخصیت‌های فراموش‌نشدنی مهارت بسیاری داشت و الوود بدون شک یکی از بهترین شخصتی‌هایی است که او خلق کرده است. این مرد جوان آرزو دارد که در جنبش حقوق مدنی سیاه‌پوستان شرکت کند و مطمئنا از واقعیت‌های جامعه نژادپرست آمریکا مطلع است، اما به شکلی ساده‌لوحانه فکر می‌کند که با رفتار صحیح و سخت‌کوشی می‌تواند از خشونت‌آمیزترین وقایع آکادمی نیکل در امان بماند. (در آکادمی نیکل تنها افراد آفریقایی-‌آمریکایی‌تبار مورد خشونت قرار نمی‌گرفتند، اما این مساله چندان باعث آرامش دانش‌آموزان سیاه‌پوست این آکادمی نبود. وایتهد می‌نویسد: «تنبیه پسران سفیدپوست مانند سیاه‌پوستان شدید نبود، اما اگر جامعه اهمیت زیادی برای این وقایع قائل می‌بود، آنها در آکادمی نیکل نمی‌بودند.»)

«پسران نیکل» در فصل‌های مختلفی به پایان می‌رسد، بعضی از آنها آخرین روزهای الوود در آکادمی را شرح می‌دهند و برخی دیگر سال‌ها پس از خروج او از آکادمی را بازگو می‌کنند. وایتهد می‌نویسد: «این همان اتفاقی است که برای فردی که وارد آکادمی می‌شود رخ می‌دهد. این آسیب‌ها به قدری عمیقند که با خروج از آکادمی نیز از بند آنها رها نمی‌شوید. آنها تا اندازه‌ای شما را درهم می‌شکنند و تغییر می‌دهند تا توانایی داشتن یک زندگی معمولی را از دست بدهید.» صفحات پایانی کتاب چکیده دلخراشی از داستانی است که پیش از آنها اتفاق افتاد. این پایانی کامل برای رمانی بی‌نقص است. کتاب «پسران نیکل» شهادتی زیبا و آزاردهنده و یادآوری دردناکی از برادری بی‌حدومرز پسرانی درهم‌شکسته است، و جای هیچ‌گونه تردیدی باقی نمی‌گذارد که وایتهد یکی از بااستعدادترین رمان‌نویس‌های امروز آمریکا است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...