ترجمه کتاب «راهنمای تنظیم‌گری پخش رادیوتلویزیونی» [Guidelines for broadcasting regulation] نوشته ایو سولومون [Eve Salomon] توسط انتشارات سروش منتشر و روانه بازار نشر شد.

راهنمای تنظیم‌گری پخش رادیوتلویزیونی» [Guidelines for broadcasting regulation]  ایو سولومون [Eve Salomon]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب به‌دلیل پوشش و دربرگیرندگی جامع و تحلیل عمیق، مرجع مفیدی برای سیاست‌گذاران، تنظیم‌گران و دست‌اندرکاران رسانه‌ای حوزه پخش رادیوتلویزیونی و نیز کسانی است که در حیطۀ رسانه‌های پخش رادیوتلویزیونی به مطالعه می‌پردازند.

در دیباچه این کتاب به قلم الیزابت اسمیت دبیر کل انجمن پخش کشورهای مشترک‌المنافع آمده است:

ویراست نخست کتاب راهنمای تنظیم‌گری پخش رادیوتلویزیونی به‌قلم ایو سالومون، به‌صورت گسترده‌ای در کشورهای مشترک‌المنافع و دیگر کشورها مورداستفاده و بهره‌برداری قرار گرفت. این کتاب به زبان مولداوی (زبان ساکنان کشور رومانی) و گمان می‌کنم مغولی هم ترجمه شده است. آن طور که من اطلاع دارم، تنظیم‌گران کشورهای آمریکای لاتین نیز استفادۀ زیادی از این کتاب کرده‌اند. در ژانویه، این کتاب در کارگاه تنظیم‌گری اتحادیۀ پخش رادیوتلویزیونی کشورهای مشترک‌المنافع در ناسائو در کشور باهاماس و ویراست جدید اثر، از فوریۀ ۲۰۰۹ در کارگاه تنظیم‌گری اتحادیۀ‌ پخش کشورهای مشترک‌المنافع در کشور تونگا و از کشورهای حوز‌ۀ کشورهای اقیانوس آرام، مورد استفاده قرار گرفته است. ویراست جدید دربردارندۀ اصلاحاتی در دو فصل آخر کتاب بوده و فصل نهم آن، به پخش رادیوتلویزیونی دیجیتال اختصاص پیدا کرده است. همچنین اصلاحات و تغییراتی در فصل مرتبط با هم‌گرایی انجام شده تا موضوع سواد رسانه‌ای در آن گنجانده شود. تا جایی که می‌دانم، این ویراست تنها جلد موجود از کتاب راهنمای تنظیم‌گری پخش رادیوتلویزیونی است.

این‌کتاب با ۲۰۴ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 40 هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...