«نامه‌های یک موشِ بی‌سواد» نوشته سپیده خلیلی با مضمون مهارت نوشتن و با هدف دوستی و صلح منتشر و روانه بازارنشر شد.

نامه‌های یک موش بی‌سواد سپیده خلیلی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، موشِ بی‌سواد در داستان «نامه‌های یک موشِ بی‌سواد» با چالش روبرو می‌شود، چالشی برای آشتی با خانم موشه.

موشِ بی‌سواد از اینکه با خوردن لقمه‌ای از کتابِ خانم موشِ باعث ناراحتی‌اش شده بود تصمیم می‌گیرد با نوشتن نامه‌ای از او دلجویی کند. او چون خواندن و نوشتن نمی‌دانست برای نوشتن نامه به حیوانات دیگر مراجعه می‌کرد. آنها بر اساس خواسته و شرایط زیست خودشان متن نامه را تنظیم می‌کردند تا اینکه موشی بی‌سواد متوجه می‌شود و تصمیم می‌گیرد...

انتشارات مدرسه در موضوعات ادبیات و هنر، علمی و آموزشی برای گروه‌های مختلف سنی کتاب منتشر می‌کند.

«نامه‌های موشِ بی‌سواد» با ۴۰ صفحه رنگی و در قطع رحلی در فروشگاه‌های سراسر کشور و همچنین فروشگاه مجازی انتشارات مدرسه در دسترس مخاطبان قرار دارد.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...