رومن گاری

28 اسفند 1384

رومن-گاری

یازده ساله بود که پدرش در پی ازدواجی مجدد، او و مادرش نینا اوشینسکی را ترک گفت و از آن به بعد مادرش یکی از موثرترین افراد در زندگی‌اش شد... در مدرسه‌ی هوایی Avord در بین سیصد دانش‌آموز ممتاز شد، ولی به علت اصلیت خارجی‌اش، افسر نشد... در پی اشغال فرانسه توسط ارتش نازی در جنگ جهانی دوم، به دلیل این‌که پدرش یهودی بود به انگلیس گریخت... در 1956 سفیرکبیر فرانسه در لس‌آنجلس شد.

رومن گاری . (Romain Gary) رومن کاسو (Roman Kaceu) متولد هشت می 1914 در در شهر ویلنو(Vilnius) از توابع لیتوانی کنونی است. در کودکی به همراه خانواده و به دلیل فقر، به وارسا در لهستان مهاجرت نمود. یازده ساله بود که پدرش در پی ازدواجی مجدد، او و مادرش نینا اوشینسکی را ترک گفت و از آن به بعد مادرش یکی از موثرترین افراد در زندگی‌اش شد. در سال 1928 در سن 14 سالگی همراه مادرش به نیس (Nice) آمد. تحصیلات تکمیلی را در دبیرستان Masséna انجام داد و ادامه‌اش را در دانشکده‌ی «پروونس» (Aix-en-Provence) پاریس، جایی که لیسانس حقوق گرفت، گذراند.

در 1935 تبعه‌ی فرانسه شد و برای خدمت در نیروی هوایی به خدمت سربازی فرا خوانده شد. در نوامبر همان سال درSalon-de-provence  پذیرفته شد. او در مدرسه‌ی هوایی Avord در بین سیصد دانش‌آموز ممتاز شد، ولی به علت اصلیت خارجی‌اش، افسر نشد. در پی اشغال فرانسه توسط ارتش نازی در جنگ جهانی دوم، به دلیل این‌که پدرش یهودی بود به انگلیس گریخت. بهLondres  ملحق شد و با نام «رومن گاری» درخواست خدمت کرد. این نامی بود که او بعدها حفظ کرد. او در طول جنگ برای ماموریت‌هایی فرستاده شد و در زمان آزادی فرانسه نیز حضور داشت. در 1944 نشان لژیون دونور گرفت. در این دوره او اولین رمانش «تربیت اروپایی»(Education Européenne)  را می‌نویسد و منتشر می‌کند. در همین دوره است که او با لسلی بلانش (Lesley Blanch) نویسنده‌ی انگلیسی و خالق رمان «کرانه‌های سرگردان عشق» ازدواج می‌کند. رمان «تولیپ» دومین اثر رومن گاری در 1946 منتشر شد.

در 1952 به عنوان نماینده‌ی فرانسه در سازمان ملل در نیویورک معرفی گردید و در 1956 سفیرکبیر فرانسه در لس‌آنجلس شد. و جایزه‌ی Goncourt را برای «ریشه‌های آسمان» Les Racines du Cie دریافت کرد. در 1961 از همسرش جدا می‌شود و با جین سبرگ (Jean Seberg) بازیگر آمریکایی ازدواج می‌کند.  در 1967، بعد از گذراندن چند سال با نوشتن و تولید دو فیلم «پرندگان می‌روند که در پرو بمیرند» (Les oiseaux vont mourir au Pérou)  و «کیل»(Kill) به مدت هجده ماه در وزارت اطلاعات مشغول کار می‌شود. او در سال 1974 «نازنازی گنده» (Gros Câlin) را با اسم مستعار «امیل آژار»(Emil Ajar) منتشر کرد. بزرگ‌ترین ریشخند ادبی قرن بیستم در این زمان آغاز می‌شود. این کتاب حس کنجکاوی را در میان ادبای پاریس برانگیخت تا هویت «امیل آژار» را بشناسند. گاری موقعیت را ثابت نگه نمی‌دارد و کمی بعد با «زندگی در پیش رو» (la vie devant soi) ظاهر می شود که جایزه‌(Goncourt)گنکور را در 1975 به دست می‌آورد. او تنها کسی است که جایزه‌ی معتبر «پریکس گونکورت» را در ادبیات فرانسه، دو بار از آن خود کرده. دانشگاه گونکورت، دومین جایزه را در حالی به او اهدا کرد که به دلیل استفاده‌ی گاری از نام مستعار، ماهیت واقعی نویسنده‌ی اثر را نمی‌دانست. این جایزه‌ی ارزشمند، طبق قوانین، به هر نویسنده فقط یک‌بار اعطا می‌گردد.

رومن گاری

او «پزودو» (Pseudo) و «هراس پادشاه سلومون» (l’Angoisse du roi Salomon) را با اسم «آژار» منتشر می‌کند. او همچنین «بلیط شما تا آخر این محدوده بیشتر اعتبار ندارد» (Au-delà de cette limite votre ticket n’est plus valable)، «درخشش زن»(Claire de femme)، «وظیفه‌ی روح» (charge d’âme)، نمایشنامه‌ی «همسر خوب» (la bonne moitié)، «دلقک‌های تغزلی» (les clowns lyriques) و «بادبادک‌ها» (les Cerfs-volants) را با نام اصلی‌اش منتشر می‌کند.

گاری پس از خودکشی همسرش در 1979 دچار افسردگی حاد گردید و در 2 دسامبر 1980 به ضرب گلوله‌ی شات‌گان، در پاریس خودکشی کرد. کسی به راستی هویت «امیل آژار» را تا بعد از خودکشی او نمی‌شناخت. در کلیسای سن لوئیس پاریس تشییع و مطابق خواسته‌اش خاکسترش در میان دریای منتون (Menton) پراکنده شد. پیچیدگی زندگی او به دلیل مشاغل و موقعیت خاص اجتماعی‌اش، زمانی بیشتر به چشم می‌آید که بیش از چهار نام مستعار را در طول حیات نویسندگی‌اش برگزید. «شاتان بوگات»، «امیل آژار» و «فوسکو سینی‌بالدی» برخی از این نام‌ها بودند.

پسر عموی او «پاول پاولویچ»، به عنوان یک نویسنده، شک و شبهه‌های بسیاری از زندگی او و ماهیت نویسنده‌ی آثارش، در اذهان ایجاد کرد، ولی او با کتابی که پس از مرگش در 1981 توسط انتشارات گالیمار به چاپ رسید به نام «زندگی و مرگ امیل آژار»  (Vie et Mort d’Emile Ajar)کوشش در روشن‌سازی حقایقی نمود که پس پرده‌ی ابهام مانده بود.

یکی از ماندگارترین آثار او رمان  «Adieu Gary Cooper»  خداحافظ گاری کوپراست که در سال 1969 به چاپ رسید. این رمان در ایران به نام «خداحافظ گاری کوپر» به چاپ رسیده است. کتاب‌های «سگ سفید» و «وعده سپیده‌دم» از دیگر آثار ترجمه شده این نویسنده هستند.

مریم السادات فاطمی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...