اوژن یونسکو

28 خرداد 1400

اوژن یونسکو، Ionesco, Eugene نمایشنامه‌نویس و داستان‌نویس و منتقد فرانسوی (1909-1994) در کشور رومانی، از مادری فرانسوی زاده شد و زبان فرانسوی زبان مادری او گشت. در اولین سال تولد با خانواده‌اش در فرانسه اقامت کرد و در سیزده سالگی به رومانی بازگشت و تحصیلات خود را در دبیرستان و دانشگاه بخارست انجام داد، در این مدت نوشته‌هایی در نقد منتشر کرد، چنانکه در دهه‌ی سی به عنوان منتقد ادبی در کشورش شناخته شد. در 1938 وطن را ترک کرد و به طور دائم در فرانسه اقامت گزید. تجربه‌های تلخ و تشویش‌های ناشی از جنگ جهانی دوم در روح او نیز مانند سایر جوانان تأثیر نامطلوبی برجای گذاشد که در نمایشنامه‌هایش منعکس گشت. یونسکو از نمایش و تصویر واقعیت اظهار نفرت کرد و به موضوع‌های ساختگی بیش از مسائل واقعی توجه یافت. در 1948 به آموختن زبان انگلیسی از طریق خودآموز پرداخت و بعدها کتاب انگلیسی با سهولت L'Anglais sans peine را در این‌باره نوشت.

اوژن یونسکو، Ionesco, Eugene

مکالمه‌ی این خودآموز یونسکو را به پوچی کلام و عبارت‌های تصنعی آگاه کرد و در 1948 او را به نوشتن تراژدی زبان برانگیخت و موجب پدیدآمدن نمایشنامه‌ی خواننده‌ی سوپرانوی کچل یا آوازه خوان طاس La Cantatrice chauve گردید که در 1950 در پاریس بر صحنه آمد و پیروزی نیافت. با نمایشنامه‌ی درس La Leçon (1951) و صندلی‌ها Les Chaises (1952) تئاتری تازه به جامعه عرضه کرد؛ به این معنی که در آن، نمایشنامه کمتر در قلب و روح تأثیر دارد و بیشتر به شعور و ادراک بستگی می‌یابد و پرگویی‌های بلااراده‌ی ذهنی به‌طور غیرمستقیم غرایز عمیق افراد بشر را آشکار می‌سازد و تفوق زبان را بر زندگی معنوی و فکری و اخلاقی به‌خوبی روشن می‌کند. در نمایشنامه‌ی درس بشر چیزی جز دستگاه وراجی نیست و زندگی تنها در حد کلمات جنب‌وجوش می‌یابد و اندیشه‌ها برحسب تصادف با به‌زنجیرکشیدن یک رشته لفظ و کلمه تسلسل پیدا می‌کند و آزادی انسان جز به وسیله‌ی آزادی زبان تثبیت نمی‌شود. این مفهوم در نمایشنامه‌ی قربانی‌های وظیفه Victimes du devoir (1953) و مستأجر جدید Le Nouveau Locataire (1957) بیان می‌شود.

در سلسله کمدی‌های ناتورالیستی مانند ژاک یا انقیاد Jacques ou la soumission (1950) و آینده در نطفه‌هاست L'Avenir est dans les oeufs (1951)، شخصیت اشخاص نمایش در جریان زمان ذوب می‌شود. نمایشنامه‌ی آمده یا چگونه می‌توان از شرش رهایی یافت Amédée ou Comment s'en débarrasser (1954) از این دسته است که لحن «تراژدی- کمیک» دارد و با وجود عجیب و غریب و هولناک‌بودن، به‌طور اساسی مسخره‌آمیز است و در آن یونسکو آگاهی بر آینده و اطلاع از گذشته را از راه تاریخ به مسخره می‌گیرد. یونسکو با نمایشنامه‌ی قاتل بی‌مزد Tueur sans gages (1958) دوره‌ی تازه‌ای را آغاز می‌کند، بیشتر به مسائل اجتماعی می‌پردازد و فن تمثیل و استعاره در نمایشنامه‌های این دوره‌اش آشکارتر می‌گردد. تحلیل روانی و اجتماعی در نمایشنامه‌ی کرگدن Le Rhinoceros (1959) بسیار محسوس است و در آن پیشرفت فاشیسم تجسم می‌یابد. نمایشنامه‌ی خشم (1960) از بیانی منطقی‌تر و شیوه‌ای معمول‌تر برخوردار است.

یونسکو را در نمایشنامه‌نویسی می‌توان از نویسندگان مکتب «تئاتر پوچی» به‌شمار آورد، او خود گفته است: «پوچ چیزی است که از قصد و نیت عاری باشد». یونسکو معیار زمان را درهم می‌ریزد و ساعت و هفته و سال را قراردادهای بشری برای برقراری و ایجاد تفاهم میان خود می‌داند. ادراک او از تاریخ نیز با معیارهای رسمی و رایج متفاوت است. در نمایش‌های یونسکو بازیگران در محیطی محدود و در زمانی محدود به‌سر می‌برند. تئاتر یونسکو نمونه‌ی نفی ساده است، نفی تاریخ، نفی زمان. یونسکو انکارکننده‌ی همه چیز است. نمایشنامه‌های آخرین او نسبت به آثار نخستینش که غالباً تک‌پرده‌ای بوده است، در درجه‌ی پایین‌تری قرار دارد. آثار یونسکو در نقد، در مجموعه یادداشت‌ها و ضدیادداشت‌ها Notes et contre-notes فراهم آمده است و یادداشت‌های روزانه‌اش که پراحساس و غالباً زیباست، در مجموعه‌ی تکه‌هایی از یادداشت‌های روزانه Journal en miettesw در 1967 منتشر گشته است.

زهرا خانلری. فرهنگ ادبیات جهان. خوارزمی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...