کتاب «نخبگان آسمانی؛ یادمان شهیدان دکتر محمدحسین و زینب اسدی لاری» و به اهتمام زهرا مجد و محسن اسدی لاری (پدر و مادر دو شهید) منتشر شد.

نخبگان آسمانی؛ یادمان شهیدان دکتر محمدحسین و زینب اسدی لاری» و به اهتمام زهرا مجد و محسن اسدی لاری

به گزارش ایسنا، این کتاب به‌عنوان یک یادمان از دو شهید سانحه سقوط هواپیمای مسافربری در ۱۸ دی ۱۳۹۸، در ۳۱۹ صفحه، به قیمت ۵۵ هزار تومان و توسط انتشارات کویر منتشر شده است.

در این کتاب بعد از انتشار دو پیام آخر محمدحسین و زینب به والدین خود در زمانی که سوار بر هواپیما شده بودند، سرفصل‌های «شرح زندگی شهیدان به قلم مادر»، «بیوگرافی شهیدان»، «محمدحسسین و زینب اسدی لاری از دیدگاه اساتید، شخصیت‌های بین‌المللی و پزشکان کانادا»، «دل‌نوشته‌ها در وصف شهیدان محمدحسین و زینب اسدی لاری»، «محمدحسسین و زینب از دیدگاه دوستان همدوره‌ای دانشگاه – کانادا»، «رؤیاهای صادقه در مورد شهیدان محمدحسین و زینب» و «سروده‌ها» قرار گرفته‌اند.

در معرفی این کتاب آمده است: «محمد حسین اسدی لاری مدال‌آور المپیاد شیمی کشور به همراه خواهرش زینب برای ادامه تحصیلات و تلاش مستمر در فضای علمی بزرگتر و بی‌انتها، راهی متفاوت را تجربه کردند. «نخبگان آسمانی» در عمر بسیار کوتاه اما سرشار از موفقیت، سخت‌کوشی و کمال خواهی، توانمندسازی جوانان، عدالت آموزشی و سلامت جهانی را سرلوحه خود قرار دادند.

دکتر محمدحسین، ابتکاراتِ پژوهشی، اجتماعی، آموزشی و کارآفرینی متعددی را سازماندهی کرد و در دوره بسیار رقابتی MD – PHD (پزشکی – تخصصی) دانشگاه تورنتو تحصیل تحصیلات خود را ادامه داد. زینب نیز کانون‌های دانشجویی متعدد در زمینه محیط زیست و سلامت روان و سلامت جهانی را در تورنتو راه‌اندازی کرد و ادامه تحصیلاتش در رشته پزشکی بود.

محمد و زینب عاشقان اباعبدالله الحسین و نمونه اخلاق عملی در کمک به نیازمندان و محرومان و پیشتاز در اهداف جهانی سلامت بودند. آنان در حالی‌که مؤسسات حرفه‌ای زیادی را راه‌اندازی یا در مدیریت حرکت‌های علمی و اجتماعی و آموزش جهانی مشارکت فعال داشتند و جوایز متعدد برجسته بین‌المللی را دریافت کردند، همواره و شعائر اسلامی پافشاری داشتند...

«نخبگان آسمانی» تلاش برای معرفی الگوهای جهانی برای آینده‌سازان میهن عزیزمان دارد الگوهایی که در راه کمال انسانی به سمت علم و دین و اخلاق، مجاهدت فراوان کردند و توانستند بخشی از ظرفیت‌های بی‌پایان جوانان را مجسم کنند. به قول اساتید برجسته و مقامات دانشگاهی، جهان افرادی را از دست داد که می‌توانستند جهان را تغییر دهند.

به امید تربیت آینده‌سازانی که بتوانند در کاهش آلام بشری و ساختن جهانی بر پایه اخلاق محمدی و بدون ظلم و تبعیض تلاش کنند.»

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...