کتاب «آن فروترین: زندگی فرانسوآی قدیس» [The very lowly (Le Très-Bas)] کریستیان بوبن [Christian Bobin] و ترجمه طیبه هاشمی توسط نشر افکار منتشر شد.

آن فروترین: زندگی فرانسوآی قدیس» [The very lowly (Le Très-Bas)] کریستیان بوبن [Christian Bobin

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر افکار کتاب «آن فروترین» را در ۱۱۰ صفحه و بهای ۵۵ هزار تومان منتشر کرد. این کتاب نخستین مجلد از مجموعه «رویای آسمان» نشر افکار است.

کریستیان بوبن، نویسنده‌ گوشه‌گیر فرانسوی، برای خوانندگان ایران آشناست. اثر او به نام آن فروترین (Le Très-Bas) که نخستین بار در ۱۹۹۲ منتشر شد، همچنان که در مقدمه‌ مترجم کتاب حاضر اشاره شده، یکی از بسیار اثر اما شاید مشهورترین آنهاست که درباره‌ زندگی راهب مسیحی، فرانسوای آسیزی، بنیان‌گذار فرقه‌ فرانسیسکن که به قدیس حامی حیوانات شهرت دارد، منتشر شده است.

طیبه هاشمی، بیشتر با ترجمه‌ آثار فارسی به فرانسوی، به‌ویژه اشعار سهراب سپهری، عباس کیارستمی و علیرضا روشن در آن سو شهرت دارد. این ترجمه که به سال‌ها پیش باز می‌گردد، نخستین اثر اوست که به زبان فارسی منتشر می‌شود. مترجم علاوه بر گزینش زبانی وفادار به متن اصلی، رسم‌الخط متفاوتی را متناسب با آهنگ خوانش متن به کار برده است. از این مترجم آثار دیگری در باب معرفی اندیشه‌وران معاصر فرانسوی در نشر افکار در دست انتشار است.

فرانسوا آسیزی در سال ۱۱۸۲ در شهر در آسیزی ایتالیا به دنیا آمد. پدر او تاجری مرفه و خوشگذران بود. در بدو تولد نام او را جووانی نهادند اما سفرهای تجارتی پدر به فرانسه موجب علاقه او به این سرزمین شده بود و در نتیجه نام فرزند را در روز غسل تعمیدش فرانسوا گذاشت. فرانسوا در نوجوانی به کسب و کار پدر روی آورد و چند اندکی را در کار تجارت گذراند. چندی بعد به جرگه جنگاوران پیوست و در جنگ‌های متعددی شرکت جست. عاقبت در یکی از همین پیکارها به اسارت گرفته شد و پس از پرداخت غرامتی سنگین از سوی پدر به خانه بازگشت. بازگشت او به خانه با بیماری مقارن شد. در همین دوران بود که او روزی در خیابان با فردی جذامی برخورد کرد. برخورد او با این فرد جذامی موجب این شد که وی به فعالیت در محل نگهداری جذامیان بپردازد. این عمل چندان برای خانواده مرفه فرانسوا خوشایند نبود و در نتیجه برای او دادگاهی خانوادگی تشکیل شد و همین دادگاه موجب شد تا فرانسوا خانه و کاشانه پدری را برای همیشه ترک گوید.

تصمیم فرانسیس بر ترک تمام دارایی پدری‌اش تا آنجا بود که حتی تکه لباسی نیز با خود از آن خانه بیرون نیاورد و برای آنکه عریان نباشد یک گونی را بر تن خود کرد؛ این پوشش وی بعدها در فرقه فرانسیسکن‌ها به صورت نوعی سنت ادامه یافت. از سال ۱۲۰۶ فرانسوا سراسر زندگی اش را وقف امور دینی و معنوی کرد. او در میان مردم می‌گشت و موعظه می‌کرد. بسیار فقیرانه روزگار می‌گذراند و گاهی برای امرار معاش دست به گدایی می‌زد. سخنان پاک و بی‌آلایش او و شیوه زندگی اش موجب شد که خیلی زود شاگردانی به او بپیوندند. در سال ۱۲۰۹ عدد شاگردانش به دوازده نفر رسید و به سبب قرین شدن این عدد با حواریون حضرت مسیح در میان این جمع مرامی با رهبری فرانسوا شکل گرفت. فرانسوای آسیزی با همین جمع دست به تدوین آیینی زد که در سال ۱۲۱۰ به تأیید پاپ اینوسنت سوم رسید و اجازه تبلیغ یافت. این آیین همان فرقه معروف فرانسیسکن‌هاست.

[این کتاب درایران تا به امروز دست کم 4 بار ترجمه شده است.]

................ هر روز با کتاب ................

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...